تجربهٔ اندک من میگوید کار پژوهشی که برای پاسخ دادن به یک سوال یا حل کردن یک مسئله هست، کار پژوهشی جالب و موفقی است
برعکس کار پژوهشی که با قصد اینکه مقاله بدهیم حالا یک پژوهش تعریف کنیم کار پژوهشی خیلی جالبی نخواهد بود
و این میشود که از گروه بچههای LLM خوشم نیاید؛ چون واضح و مبرهن که اغلب ایشان دنبال یافتن جواب و پاسخ به سوال نیستند و یا حل کردن یک مسئله هدف اصلیشان نیست؛ طرز فکرشان این هست که تا فلان ددلاین چهطور میتوانیم یک کار پژوهشی دیگر داشته باشیم
بدتر از آن برخوردهای پنهانی و پیدایی ایشان هست ... من کار گروهی کم کردهام ولی این شکلی پیش رفتن جالب نیست و من واقعا نمیپسندم
پینوشت: میرویم که در خاطراتمان ثبت کنیم که پس از شش سال اخراج شدیم از دانشگاه
خیلی حالم گرفته و خراب بود؛ خیلی زیاد! با خودم میگفتم من که تمام تلاشم را کردم ...
تا که امشب این حدیث عجیب را دیدم «عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ سُلَیْمَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَقُولُ: إِنَّ اَللَّهَ وَسَّعَ أَرْزَاقَ اَلْحَمْقَى لِیَعْتَبِرَ اَلْعُقَلاَءُ وَ یَعْلَمُوا أَنَّ اَلدُّنْیَا لَیْسَ یُنَالُ مَا فِیهَا بِعَمَلٍ وَ لاَ حِیلَةٍ .» (عبد الله بن سلیمان مىگوید از امام صادق(علیه السّلام)شنیدم که مىفرمود: «خداوند روزى افراد نادان را فراخ کرده تا خردمندان عبرت گیرند و بدانند که با کار و تدبیر نمىشود،به دنیا دست یافت .»)
خیلی جالب هست، مدرک دکتری را هم اگر یک جور رزق در نظر بگیریم و فرض کنیم که این حدیث درست باشد، نتیجهاش میشود که با عمل و تدبیر نمیتوان به آن دست یافت!
البته گفتهاند که تا یک سال فرصت هست که اگر پذیرش بگیری، درخواست بازگشت به تحصیل بزنی و بعد بروی کمیسیون موارد خاص و آن موقع سرترم را برایت باز میکنند که بتوانی دفاع بکنی
و البته من هنوز حالم خراب هست و کسی حجم خرابی حالم را نمیداند، فقط برادر کبیر آن روز قدری از آن را متوجه شد
یک حدیث دیگر هم هست که بسیار عجیب هست؛ حضرت امیر فرمودند:«عرفت الله بفسخ العزائم» (خدا را شناختم بر آنچه تصمیم گرفتم و نشد!)
انصافا این خیلی حدیث ترسناکی است ... تصمیمهای ما هیچ است در برابر عزم و ارادهٔ خدا، البته که باید هیچ باشد ولی یعنی انگار ما با هیچ تدبیر و تلاش و عملی هم حتی ممکن هست به چیزی نرسیم چون خدا خواسته ... این تن دادن به اینکه «خدا خواسته» واقعا ترسناک هست؛ میتواند تو را در ورطه جبر بکشاند و یک آدم عاطل و باطل جبرگرا بشوی، میتواند به کمال برساند «الهی رضا برضائک و تسلیما لامرک»
خدایا ما (لااقل شخص خودم) بندگان خیلی خیلی معمولی هستیم! لطفا امتحان سخت نگیر که پرت شویم سیاهی و رفوزه شویم
انا عبدک الضعیف الذلیل الحقیر المسکین المستکین
من بندهٔ ناتوان، خوار، ناچیز، مستمند و بیچارهٔ تو هستم
رحم کن
- ۰ نظر
- ۲۳ شهریور ۰۳ ، ۲۱:۱۶