من عرفه نفسه فقد عرفه ربه
انصافا رمضان ماه عجیبی است. همه میگویند ماه مهمانی خداست، ثوابها چندبرابر، شیاطین در غلو زنجیر، خوابها عبادت و و و
صادق باشم اما من هیچ حس خاصی تا ماه رمضان امسال نسبت به ماه رمضان نداشتم.
اما امسال از ماه رمضان یک چیز عجیب وجدان و شهود کردم
این شکلی شروع شده بود، از مدتی قبل خصلتی که میدانستم خوب نیست را برای بهبودش در خودم تقلا میکردم
رمضان شروع شد، و من ابتدای رمضان این حدیث را در جایی برای بار نمیدانم چندم دیدم که «ماه رمضان شیاطین در غل و زنجیر هستند»
و روز اول رمضان دیدم آن خصلتی که برای بهبودش تلاش میکنم، سراغ من آمد
از خودم پرسیدم، پس اگر شیاطین در غل و زنجیر هستند، چه شد که چنین شد؟ آیا آنها از راه دور و در غل و زنجیر اغوا میکنند؟
یا اینکه مشکل منم؟ مشکل نفس من است؟
روز دوم و سوم به این موضوع فکر میکردم
میدانید انسانها در شرایط سخت، اخلاقشان عوض میشود
مثلا وقتی گرسنه باشند، وقتی درست نخوابیده باشند، وقتی ...
و وقتی فکر میکردم به اعمال این ماه، به خودم، به اینکه با وجود اینکه شیاطین در غل و زنجیر هستند چگونه جرم هست، خصلتهای بد هست و ...
متوجه شدم انگار خدا اعمال این ماه، که سادهترینش گرسنه ماندن و بهم خوردن زمان خواب است، را این شکلی طراحی کرده که انسانها به آن حالتی از خودشان برسند که در نفس درون، آن چیز واقعی که در ناخودآگاهشان دارند، برسند و خود خود واقعیشان رو بیاید
در واقع شهودم این بود که رمضان ماه خودشناسی خود است، یک طراحی عجیب و دقیق آیینهگونه برای این خود واقعیات را ببینی!
اگر مثلا دم افطار به خاطر گرسنگی اخلاقت به هم میخورد، یعنی خود واقعیات اخلاقش خوب نیست
اگر با وجود زندانی بودن شیاطین خصلتهای بد در تو باقی است یعنی خیلی هم شیاطین بندگان خدا مقصر نیستند (اگر چه هستند) ولی تو خودت بیشتر مقصری!
خدا ماه رمضان را چنین قرار داده انگار تا من، ما، خودمان را بشناسیم، بتوانیم ناخودآگاهمان را متوجه بشویم
و این شناختن احتمالا میتواند کمک کند که برویم جهت درمان و اصلاح آن!
شب نوزدهم قرآن را که گشودم ابتداییترین آیه، آیهٔ عذاب بود. بر خودم لرزیدم ... گفتم خدایا من اگر از اشقیا هستم تو که خدایی و بر هرچیز توانایی من را به سعید تبدیل کن
امشب، اعمال شب بیست و سه را که میخواندم، در دعای پنجم مفاتیح چنین فرازی داشت «و ان کنت من الاشقیاء فامحنی من الاشقیاء و اکتبنی من السعداء ...»
«اگر من از اشقیاء هستم، من را از گروه اشقیاء محو کن و در گروه سعدا بنویس!»
و وقتی که به خود بد درونت آگاهی پیدا کرده باشی، این فراز را از عمق جان از خدا تمنا میکنی ... خدایا تمنا میکنم مرا در گروه سعداء قرار بده
امشب اتفاق جالب دیگری هم افتاد،
قبل از اینکه شروع کنم به خواندن مفاتیح و اعمال آن، رو کردم به قبله، گفتم خدایا امتحان سختم نگیر ...
کلا که میدانستم ما هر لحظه در حال امتحان شدنیم. اما یک مورد خاص هست که میدانستم هر از گاهی خدا بابتش مرا امتحان میکند، هر بار سختتر
مدتی بود متوجه بودم که امتحان این موضوع دارد دوباره فرا رسیده، اما امروز متوجه به غامض بودن این بار شدم
امشب رو به قبله گفتم خدایا ضعیفم؛ طاقتم اندک هست، نازک و رنجورم این امتحان که میگیری سخت هست؛ امتحان سخت نگیر ...
بعد حرف زدن با خدا در این مورد، قرآن را به نیت خواندن سورهٔ عنکبوت (امشب وارد شده این سوره خوانده شود) باز کردم
شروع کردم به خواندن «بسماللهالرحمنالرحیم، الم، أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ»
(آیا مردم پنداشتند که تا گفتند ایمان آوردیم، رها میشوند و مورد آزمایش قرار نمیگیرند؟)
زدم زیر خنده و خندهام با گریه آمیخت ... انگار همین الان همین لحظه بعد از آن همه حرف با خدا که خدایا امتحان را طاقت ندارم و ... خدایا درجا پاسخم را داده بود
انصافا یادم نبود اول سورهٔ عنکبوت چنین آیهٔ محکمی دارد. انگار خدا خیلی صریح و قاطع پاسخ داده بود که بندهجانم! چی فکر کردی؟ فکر کردی رهایت میکنم و همین که بگی من ایمان دارم کافی است؟ نخیر! ما هر کسی که گفته باشه ایمان آوردم رو امتحان میکنیم!
چند دقیقهای با گریه خندیدم و از خواندن قرآن صرف نظر کردم ...
گفتم خدایا حالا که میگویی میخواهی امتحان بگیری و میدانم داری در چه زمینهای امتحان میگیری، تمنا میکنم توانش را هم بدهی ... ببین چه قدر رنجور و ضعیف و کمتوانم ... دست کم توانش را بر من ببخش ... کمکم کن که مردود نشوم و در تمام زمان خواندن سورهٔ عنکبوت و روم و دخان به موضوع امتحانی فکر میکردم :))
امشب برای ظهور و سلامتی امام عصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف دعا کنیم
خدایا دست کم امتحان که میگیری دیدن جمال روی مولایمان را روزیمان کن
اللَّهُمَّ أَرِنِی الطَّلْعَةَ الرَّشِیدَةَ وَ الْغُرَّةَ الْحَمِیدَةَ وَ اکحُلْ نَاظِرِی بِنَظْرَةٍ مِنِّی إِلَیهِ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ وَ اسْلُک بیمَحَجَّتَهُ وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ وَ اشْدُدْ أَزْرَهُ وَ اعْمُرِ اللَّهُمَّ بِهِ بِلادَک وَ أَحْی بِهِ عِبَادَک