اَفَلایَنظُرونَ اِلیَ الاِبِلِ کَیفَ خُلِقَت؟!

آیا تا بحال به شتر توجه کردین ببینین خلقتش چه شکلیه؟ بقیه چیزا چه طور؟

اَفَلایَنظُرونَ اِلیَ الاِبِلِ کَیفَ خُلِقَت؟!

آیا تا بحال به شتر توجه کردین ببینین خلقتش چه شکلیه؟ بقیه چیزا چه طور؟

 أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ جَاءَهُ رَجُلٌ فَقَالَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ أَ مَا رَأَیْتَ فُلاَناً رَکِبَ اَلْبَحْرَ بِبِضَاعَةٍ یَسِیرَةٍ وَ خَرَجَ إِلَى اَلصِّینِ فَأَسْرَعَ اَلْکَرَّةَ وَ أَعْظَمَ اَلْغَنِیمَةَ حَتَّى قَدْ حَسَدَهُ أَهْلُ وُدِّهِ وَ أَوْسَعُ قَرَابَاتِهِ وَ جِیرَانِهِ فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إِنَّ مَالَ اَلدُّنْیَا کُلَّمَا اِزْدَادَ کَثْرَةً وَ عِظَماً اِزْدَادَ صَاحِبَهُ بَلاَءً فَلاَ تَغْتَبِطُوا أَصْحَابَ اَلْأَمْوَالِ إِلاَّ بِمَنْ جَادَ بِمَالِهِ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ وَ لَکِنْ أَ لاَ أُخْبِرُکُمْ بِمَنْ هُوَ أَقَلُّ مِنْ صَاحِبِکُمْ بِضَاعَةً وَ أَسْرَعُ مِنْهُ کَرَّةً وَ أَعْظَمُ مِنْهُ غَنِیمَةً وَ مَا أُعِدَّ لَهُ مِنَ اَلْخَیْرَاتِ مَحْفُوظٌ لَهُ فِی خَزَائِنِ عَرْشِ اَلرَّحْمَنِ قَالُوا بَلَى یَا رَسُولَ اَللَّهِ فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اُنْظُرُوا إِلَى هَذَا اَلْمُقْبِلِ إِلَیْکُمْ فَنَظَرْنَا فَإِذَا رَجُلٌ مِنَ اَلْأَنْصَارِ رَثُّ اَلْهَیْئَةِ فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إِنَّ هَذَا لَقَدْ صَعِدَ لَهُ فِی هَذَا اَلْیَوْمِ إِلَى اَلْعُلْوِ مِنَ اَلْخَیْرَاتِ وَ اَلطَّاعَاتِ مَا لَوْ قُسِمَ عَلَى جَمِیعِ أَهْلِ اَلسَّمَاوَاتِ وَ اَلْأَرْضِ لَکَانَ نَصِیبُ أَقَلِّهِمْ مِنْهُ غُفْرَانَ ذُنُوبِهِ وَ وُجُوبَ اَلْجَنَّةِ لَهُ قَالُوا بِمَا ذَا یَا رَسُولَ اَللَّهِ فَقَالَ سَلُوهُ یُخْبِرْکُمْ عَمَّا صَنَعَ فِی هَذَا اَلْیَوْمِ فَأَقْبَلَ عَلَیْهِ أَصْحَابُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ قَالُوا لَهُ هَنِیئاً لَکَ مَا بَشَّرَکَ بِهِ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَمَا ذَا صَنَعْتَ فِی یَوْمِکَ هَذَا حَتَّى کُتِبَ لَکَ مَا کُتِبَ فَقَالَ اَلرَّجُلُ مَا أَعْلَمُ أَنِّی صَنَعْتُ شَیْئاً غَیْرَ أَنِّی خَرَجْتُ مِنْ بَیْتِی وَ أَرَدْتُ حَاجَةً کُنْتُ أَبْطَأْتُ عَنْهَا فَخَشِیتُ أَنْ تَکُونَ فَاتَتْنِی فَقُلْتُ فِی نَفْسِی لَأَعْتَاضَنَّ مِنْهَا اَلنَّظَرَ إِلَى وَجْهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَقُولُ اَلنَّظَرُ إِلَى وَجْهِ عَلِیٍّ عِبَادَةٌ فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إِی وَ اَللَّهِ عِبَادَةٌ وَ أَیُّ عِبَادَةٍ إِنَّکَ یَا عَبْدَ اَللَّهِ ذَهَبْتَ تَبْتَغِی أَنْ تَکْتَسِبَ دِینَاراً لِقُوتِ عِیَالِکَ فَفَاتَکَ ذَلِکَ فَاعْتَضْتَ مِنْهُ اَلنَّظَرَ إِلَى وَجْهِ عَلِیٍّ وَ أَنْتَ لَهُ مُحِبٌّ وَ لِفَضْلِهِ مُعْتَقِدٌ وَ ذَلِکَ خَیْرٌ لَکَ مِنْ أَنْ لَوْ کَانَتِ اَلدُّنْیَا کُلُّهَا لَکَ ذَهَبَةً حَمْرَاءَ فَأَنْفَقْتَهَا فِی سَبِیلِ اَللَّهِ وَ لَتَشْفَعَنَّ بِعَدَدِ کُلِّ نَفَسٍ تَنَفَّسْتَهُ فِی مَصِیرِکَ إِلَیْهِ فِی أَلْفِ رَقَبَةٍ یُعْتِقُهُمُ اَللَّهُ مِنَ اَلنَّارِ بِشَفَاعَتِکَ .

 

مردی نزد رسول خدا آمد و عرض کرد: یا رسول‌الله خبر دارید فلانی با اندک کالایی سوار بر کشتی شد و به چین سفر نمود و خیلی زود بازگشت و سود زیادی نصیبش شد طوری که دوستانش به وی حسادت می‌ورزند و در حق خویشاوند و همسایگانش بسیار بخشش کرد؟
رسول خدا فرمودند که مال دنیا هرچه بیشتر گردد، صاحبش بیشتر در معرض بلا قرار گیرد، از این رو بر ثروتمندان غبطه نخورید مگر کسانی که مال خود را در راه خدا ببخشند. لیکن آیا دوست دارید شما را از کسی آگاه کنم که سرمایه‌اش از دوست شما کمتر و زودتر از او بازگشته و سود بیشتری برده باشد و هرچه برای وی فراهم گشته جملگی در خزانهٔ خدا محفوظ باشد؟ گفتند بله یا رسول الله
فرمود به این شخص که دارد به سمت شما می آید بنگرید چون نگاه کردیم مردی از انصار را دیدیم که لباسی کهنه بر تن داشت
فرمود: از این مرد امروز به قدری خیر و طاعت بالا رفته که اگر بر همهٔ اهل آسمان‌ها و زمین پخش شود، کمترین بهره مند آن است که گناهانش آمرزیده شود و بهشت بر او واجب گردد.

عرض کردند: با چه عملی یا رسول‌الله؟

فرمود: از وی بپرسید به شما خواهد گفت امروز چه کرده است. پس صحابه رسول خدا به وی روی آورده و گفتند: بر تو گوارا باد آنچه را که رسول خدا به تو مژده داده است. امروز چه کرده ای که این همه ثواب برای تو نوشته شده است؟ 

آن مرد گفت: به یاد ندارم امروز کار خاصی کرده باشم جز اینکه در پی کاری از خانه بیرون آمدم و تأخیر کردم و ترسیدم که از دستم برود و با خود گفتم که نظر کردن به روی علی‌بن‌ابی‌طالب را با آن حاجت عوض می‌کنم. زیرا از رسول خدا شنیدم که «نظر کردن به روی علی عبادت است»

پس رسول خدا فرمود: آری به خدا عبادت است! و چه عبادتی است! ای بندهٔ خدا رفته بودی برای دیناری برای قوت خانواده‌ات به دست آوری لیکن آن را از دست دادی و جای آن با محبت و اعتقاد به فضل او به روی علی نظر کردی و این بهتر از آن است که همهٔ دنیا پر از زر سرخ بود و به تو تعلق داشت و تو آن را در راه خدا انفاق می‌کردی و به تعداد نفس‌هایی که در این راه کشیده‌ای قطعا شفیع هزار گنهکار می‌شود که خداوند آن‌ها را به شفاعت تو آراد می‌کند 

 

بحار الانوار جلد ۳۸ صفحهٔ ۱۹۷

 

و بیچاره مایی که در دوران غیبت به سر می‌بریم ... هم از دیدن جمال نورانی امیرالمؤمنین محرومیم  ... هم امام عصرمان روحی و ارواح‌العالمین لتراب مقدمه فداه را ندیده‌ایم و نشنیده‌ایم

اللهم انا نشکوا الیک فقد نبینا و غیبتة ولینا ...

أَخْبَرَنِی عَلِیُّ بْنُ حَاتِمٍ رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعْدٍ [سَعِیدٍ] اَلْهَمْدَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْمُحَمَّدِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا کَثِیرُ بْنُ عَیَّاشٍ عَنْ أَبِی اَلْجَارُودِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ : فِی قَوْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ - « إِنَّمٰا وَلِیُّکُمُ اَللّٰهُ وَ رَسُولُهُ وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا» اَلْآیَةَ قَالَ إِنَّ رَهْطاً مِنَ اَلْیَهُودِ أَسْلَمُوا مِنْهُمْ عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ سَلاَمٍ وَ أَسَدٌ وَ ثَعْلَبَةُ وَ اِبْنُ یَامِینَ وَ اِبْنُ صُورِیَا فَأَتَوُا اَلنَّبِیَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقَالُوا یَا نَبِیَّ اَللَّهِ إِنَّ مُوسَى عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَوْصَى إِلَى یُوشَعَ بْنِ نُونٍ فَمَنْ وَصِیُّکَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ وَ مَنْ وَلِیُّنَا بَعْدَکَ فَنَزَلَتْ هَذِهِ اَلْآیَةُ - « إِنَّمٰا وَلِیُّکُمُ اَللّٰهُ وَ رَسُولُهُ وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا اَلَّذِینَ یُقِیمُونَ اَلصَّلاٰةَ وَ یُؤْتُونَ اَلزَّکٰاةَ وَ هُمْ رٰاکِعُونَ » ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قُومُوا فَقَامُوا فَأَتَوُا اَلْمَسْجِدَ فَإِذَا سَائِلٌ خَارِجٌ فَقَالَ یَا سَائِلُ أَ مَا أَعْطَاکَ أَحَدٌ شَیْئاً قَالَ نَعَمْ هَذَا اَلْخَاتَمَ قَالَ مَنْ أَعْطَاکَهُ قَالَ أَعْطَانِیهِ ذَلِکَ اَلرَّجُلُ اَلَّذِی یُصَلِّی قَالَ عَلَى أَیِّ حَالٍ أَعْطَاکَ قَالَ کَانَ رَاکِعاً فَکَبَّرَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ کَبَّرَ أَهْلُ اَلْمَسْجِدِ فَقَالَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَلِیُّکُمْ بَعْدِی قَالُوا رَضِینَا بِاللَّهِ رَبّاً وَ بِالْإِسْلاَمِ دِیناً وَ بِمُحَمَّدٍ نَبِیّاً وَ بِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَلِیّاً فَأَنْزَلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ « وَ مَنْ یَتَوَلَّ اَللّٰهَ وَ رَسُولَهُ وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اَللّٰهِ هُمُ اَلْغٰالِبُونَ» فَرُوِیَ عَنْ عُمَرَ بْنِ اَلْخَطَّابِ أَنَّهُ قَالَ وَ اَللَّهِ لَقَدْ تَصَدَّقْتُ بِأَرْبَعِینَ خَاتَماً وَ أَنَا رَاکِعٌ لِیَنْزِلَ فِیَّ مَا نَزَلَ فِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَمَا نَزَلَ

 امام پنجم در تفسیر قول خداى عز و جل (مائده 55) همانا ولى شما خدا و رسول او است آنان که ایمان دارند تا آخر آیه فرمود جمعى از یهودیان مسلمان شدند مانند عبد اللّٰه بن سلام و اسد و ثعلبه و ابن یامین و ابن صوریا و نزد پیغمبر «صلّى اللّه علیه و آله» آمدند و گفتند یا نبى اللّٰه موسى یوشع بن نون را وصى خود کرد وصى شما کیست‌؟ کى پس از تو سرپرست ما است این آیه نازل شد که ولى شما خدا و رسول او است و آن کسانى که گرویدند و نماز برپا کردند و زکاة پرداختند و در رکوعند سپس رسول خدا فرمود برخیزید برخاستند و بمسجد آمدند ناگاه سائلى بیرون میشد فرمود اى سائل کسى چیزى بتو نداد؟ گفت چرا این خاتم را دادند و فرمود کى بتو داد گفت این مردى که نماز میخواند فرمود در چه حالى بتو داد گفت در حال رکوع پیغمبر تکبیر گفت و اهل مسجد هم تکبیر گفتند فرمود على بن ابى طالب پس از من ولى شما است گفتند بپروردگارى خدا خشنودیم و بدین اسلام و به پیغمبرى محمد و به ولایت على بن ابى طالب، خدا این آیه فرستاد (مائده 56) هر که خدا را ولى خود داند و رسولش و آنها که گرویدند به راستى حزب خدا غالبند از عمر بن خطاب روایت شده که من چهل خاتم تصدق دادم در حال رکوع تا در باره من نازل شود آنچه در باره على نازل شد و چیزى نازل نشد.

امالی صدوق جلد ۱ صفحه ۱۲۴

امیرالمؤمنین

الامام الصادق علیه‌السلام: المؤمن أخو المؤمن کالجسد الواحد؛ إن اشتکی شیئا منه وجد ألم ذلک فی سائر جسده. و أرواحهما من روح واحد، و إن روح المؤمن لأشد اتصالا بروح الله من اتصال شعاع الشمس بها

 

امام صادق علیه‌السلام؛ مؤمن برادر مؤمن است، همچون یک پیکر که اگر عضوی از آن بنالد، درد آن را در سایر اعضای خود می‌بیند؛ روح‌هایشان از یک روح است و پیوستگی روح مؤمن به روح خدا بیش از پیوستگی پرتو خورشید به خورشید است.

 

کافی ج ۲ ص ۱۶۶

أَلَّذینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ وَ الْعافینَ عَنِ النّاسِ وَ اللهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ (آل‌عمران آیهٔ ۱۳۴)

[همان] کسانى که در توانگرى و تنگدستى، انفاق مى‌کنند؛ و خشم خود را فرو مى‌برند؛ و از [خطاى] مردم درمى‌گذرند؛ و خدا نیکوکاران را دوست دارد.

 

 

عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ عَنْ أَبِی‌الْحَسَنِ (علیه السلام) قَالَ قَالَ: قُلْتُ مَا حَدُّ التَّوَاضُعِ الَّذِی إِذَا فَعَلَهُ الْعَبْدُ کَانَ مُتَوَاضِعاً فقَال الرضا (علیه السلام) التَّوَاضُعُ دَرَجَاتٌ مِنْهَا أَنْ یَعْرِفَ الْمَرْءُ قَدْرَ نَفْسِهِ فَیُنْزِلَهَا مَنْزِلَتَهَا بِقَلْبٍ سَلِیمٍ لَا یُحِبُّ أَنْ یَأْتِیَ إِلَی أَحَدٍ إِلَّا مِثْلَ مَا یُؤْتَی إِلَیْهِ إِنْ أَتَی إِلَیْهِ سَیِّئَهًًْ وَارَاهَا بِالْحَسَنَهًِْ کَاظِمُ الْغَیْظِ عَافٍ عَنِ النَّاسِ وَ اللهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ.

حسن‌بن‌جهم از امام رضا (علیه السلام) نقل می‌کند که گوید، گفتم: «حدّ تواضعی که چون بنده آن را به‌جا آورد متواضع است چیست»؟ فرمود: «تواضع درجاتی دارد برخی از آن‌ها این است که انسان قدر خود را بشناسد و با دلی سالم خود را به جایگاه خویش نشاند و دوست نداشته باشد که به‌سوی کسی رود مگر چنانچه به‌سویش آیند [با مردم چنان که با او رفتار کنند، رفتار کنند] اگر بدی بیند آن را با نیکی بپوشاند فروخورنده خشم است و از مردم می‌گذرد وَ اللهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ».

 

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۷۶۴،  بحارالأنوار، ج۷۵، ص۳۵۵

إِذْ دَخَلُوا عَلَیْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ إِنَّا مِنْکُمْ وَجِلُونَ (حجر آیهٔ ۵۲)

هنگامى‌که بر او وارد ‌شدند و سلام‌کردند؛ [ابراهیم] گفت: «ما از شما بیمناکیم»!

 

 

عَنْ أَبِی‌بَصِیرٍ قَالَ: ... قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ (علیه السلام) إِنَّ لُوطاً (علیه السلام) لَبِثَ فِی قَوْمِهِ ثَلَاثِینَ سَنَهًًْ یَدْعُوهُمْ إِلَی اللَّهِ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ وَ یُحَذِّرُهُمْ عَذَابَهُ وَ کَانُوا قَوْماً لَا یَتَنَظَّفُونَ مِنَ الْغَائِطِ وَ لَا یَتَطَهَّرُونَ مِنَ الْجَنَابَهًِْ وَ کَانَ لُوطٌ ابْنَ خَالَهًِْ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) وَ کَانَتِ امْرَأَهًُْ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) سَارَهًُْ (سلام الله علیها) أُخْتَ لُوطٍ وَ کَانَ لُوطٌ (علیه السلام) وَ إِبْرَاهِیمُ (علیه السلام) نَبِیَّیْنِ مُرْسَلَینِ مُنْذِرَینِ وَ کَانَ لُوطٌ (علیه السلام) رَجُلًا سَخِیّاً کَرِیماً یَقْرِی الضَّیْفَ إِذَا نَزَلَ بِهِ وَ یُحَذِّرُهُمْ قَوْمَهُ قَالَ فَلَمَّا رَأَی قَوْمُ لُوطٍ (علیه السلام) ذَلِکَ مِنْهُ قَالُوا لَهُ إِنَّا نَنْهَاکَ عَنِ الْعَالَمِینَ لَا تَقْرِ ضَیْفاً یَنْزِلُ بِکَ إِنْ فَعَلْتَ فَضَحْنَا ضَیْفَکَ الَّذِی یَنْزِلُ بِکَ وَ أَخْزَیْنَاکَ فَکَانَ لُوطٌ (علیه السلام) إِذَا نَزَلَ بِهِ الضَّیْفُ کَتَمَ أَمْرَهُ مَخَافَهًَْ أَنْ یَفْضَحَهُ قَوْمُهُ وَ ذَلِکَ أَنَّهُ لَمْ یَکُنْ لِلُوطٍ عَشِیرَهًٌْ قَالَ وَ لَمْ یَزَلْ لُوطٌ (علیه السلام) وَ إِبْرَاهِیمُ (علیه السلام) یَتَوَقَّعَانِ نُزُولَ الْعَذَابِ عَلَی قَوْمِهِ فَکَانَتْ لِإِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) وَ لِلُوطٍ (علیه السلام) مَنْزِلَهًٌْ مِنَ اللَّهِ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ شَرِیفَهًٌْ وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ کَانَ إِذَا أَرَادَ عَذَابَ قَوْمِ لُوطٍ (علیه السلام) أَدْرَکَتْهُ مَوَدَّهًُْ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) وَ خُلَّتُهُ وَ مَحَبَّهًُْ لُوطٍ فَیُرَاقِبُهُمْ فَیُؤَخِّرُ عَذَابَهُمْ قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ (علیه السلام) فَلَمَّا اشْتَدَّ أَسَفُ اللَّهِ عَلَی قَوْمِ لُوطٍ (علیه السلام) وَ قَدَّرَ عَذَابَهُمْ وَ قَضَی أَنْ یُعَوِّضَ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) مِنْ عَذَابِ قَوْمِ لُوطٍ بِغُلَامٍ عَلِیمٍ فَیُسَلِّیَ بِهِ مُصَابَهُ بِهَلَاکِ قَوْمِ لُوطٍ فَبَعَثَ اللَّهُ رُسُلًا إِلَی إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) یُبَشِّرُونَهُ بِإِسْمَاعِیلَ (علیه السلام) فَدَخَلُوا عَلَیْهِ لَیْلًا فَفَزِعَ مِنْهُمْ وَ خَافَ أَنْ یَکُونُوا سُرَّاقاً فَلَمَّا رَأَتْهُ الرُّسُلُ فَزِعاً مَذْعُوراً قَالُوا سَلاماً قالَ سَلَامٌ إِنَّا مِنْکُمْ وَجِلُونَ* قالُوا لا تَوْجَلْ إِنَّا {رُسُلُ رَبِّکَ} نُبَشِّرُکَ بِغُلامٍ عَلِیمٍ قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ (علیه السلام) وَ الْغُلَامُ الْعَلِیمُ هُوَ إِسْمَاعِیلُ (علیه السلام) مِنْ هَاجَرَ (سلام الله علیها) فَقالَ إِبْرَاهِیمُ (علیه السلام) لِلرُّسُلِ (أَ بَشَّرْتُمُونِی عَلی أَنْ مَسَّنِیَ الْکِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ* قالُوا بَشَّرْناکَ بِالْحَقِّ فَلا تَکُنْ مِنَ الْقانِطِینَ فَقالَ إِبْرَاهِیمُ (علیه السلام) فَما خَطْبُکُمْ بَعْدَ الْبِشَارَهًِْ قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلی قَوْمٍ مُجْرِمِینَ قَوْمِ لُوطٍ إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْماً فَاسِقِینَ لِنُنْذِرَهُمْ عَذَابَ رَبِّ الْعَالَمِینَ.

امام باقر (علیه السلام)- ابوبصیر گوید: ... امام باقر (علیه السلام) فرمود: «حضرت لوط (علیه السلام) سی سال در میان قومش بود و آن‌ها را به‌سوی خدای عزّوجلّ دعوت می‌کرد و از عذاب الهی بیم می‌داد. آن‌ها قومی بودند که بعد از قضای حاجت خود را از آلودگی و نجاست پاک نمی‌کردند و بعد از جنابت، غسل نمی‌نمودند. و لوط (علیه السلام) پسر خاله‌ی حضرت ابراهیم (علیه السلام) و همسر حضرت ابراهیم (علیه السلام) ساره، خواهر لوط (علیه السلام) بود؛ و ابراهیم و لوط (علیها السلام) هر دو فرستاده و پیامبر خدا بودند تا مردم را بیم دهند. لوط (علیه السلام) مردی بخشنده و کریم بود و اگر میهمانی به خانه‌اش می‌آمد، از او پذیرایی می‌کرد و آن‌ها را از قوم خود [و عمل زشتشان] برحذر می‌داشت. وقتی قوم او چنین دیدند، گفتند: «ما تو را از رویاروشدن با مردم دیگر نهی می‌کنیم، نباید از میهمانی‌که به منزلت می‌آید پذیرایی کنی. اگر این کار را بکنی، میهمانت را رسوا می‌کنیم و تو را در برابر او خوار و ذلیل می‌گردانیم». از همین‌روی بود که وقتی به خانه‌ی لوط (علیه السلام) میهمان می‌آمد، حضورش را از دیگران پنهان می‌کرد از ترس اینکه مبادا قومش او را رسوا و بی‌آبرو کنند؛ زیرا لوط (علیه السلام) هیچ قوم و خویشی در میان آن‌ها نداشت [تا از او حمایت کنند]. لوط و ابراهیم (علیها السلام) پیوسته منتظر بودند عذاب الهی بر قوم لوط نازل شود؛ آن دو پیامبر (علیها السلام) نزد خدا منزلت و مقام والا و شریفی داشتند و هرگاه خداوند اراده می‌فرمود قوم لوط (علیه السلام) را عذاب کند، به دوستی ابراهیم (علیه السلام) با خود و محبّت لوط (علیه السلام) توجّه نموده و [به خاطر آن دو] مراعات قوم لوط را می‌کرد و عذابشان را به تأخیر می‌انداخت». [در ادامه] امام باقر (علیه السلام) فرمود: «چون خشم خدا بر قوم لوط [در اثر اصرار آنان بر گناهان] شدّت یافت و عذابشان را حتمی ساخت و خداوند حکم فرمود که به جبران عذاب قوم لوط (علیه السلام)، پسری دانا به ابراهیم (علیه السلام) بدهد تا غم هلاکت قوم لوط (علیه السلام) را با وجود آن پسر تسکین دهد، خداوند فرستادگانی را نزد ابراهیم (علیه السلام) فرستاد تا به او مژده‌ی تولّد اسماعیل (علیه السلام)را بدهند. فرستادگان، شبانگاه نزد ابراهیم (علیه السلام) رفتند و ابراهیم (علیه السلام) ترسید که مبادا آن‌ها دزد باشند. چون آنان او را ترسان و بیمناک دیدند آن‌ها سلام گفتند ابراهیم (علیه السلام) [نیز] گفت: «سلام ما از شما بیمناکیم! گفتند: نترس! قَالُواْ لاَ تَوْجَلْ ما فرستادگان پروردگارت هستیم که نُبَشِّرُکَ بِغُلامٍ عَلِیمٍ» امام باقر (علیه السلام) فرمود: «پسر دانا همان اسماعیل (علیه السلام) است که از هاجر بوده است». ابراهیم (علیه السلام) به فرستادگان گفت: «آیا به من [چنین] بشارت می‌دهید با اینکه پیر شده‌ام؟! به چه چیز بشارت می‌دهید»؟! گفتند: «تو را به حق بشارت دادیم از مأیوسان مباش»! (حجر ۵۴-۵۵)». ابراهیم (علیه السلام) گفت: «مأموریت شما بعد از این بشارت چیست»؟ گفتند: «ما به‌سوی قومی گنهکار یعنی قوم لوط مأموریت یافته‌ایم (حجر ۵۸)؛ آن‌ها قومی بدکار هستند، تا آن‌ها را از عذاب پروردگار جهانیان بیم دهیم.

 

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۷، ص۵۳۴، بحارالأنوار، ج۱۲، ص۱۴۷/ العیاشی، ج۲، ص۲۴۴/ قصص الأنبیاءللراوندی، ص۱۱۸/ بحارالأنوار، ج۱۲، ص۱۷۰/ العیاشی، ج۲، ص۱۵۲/ البرهان/ نورالثقلین

لَمَّا وَافَی اَبُو اَلْحَسَنِ اَلرِّضَا ع نَیْسَابُورَ وَ اَرَادَ اَنْ یَخْرُجَ مِنْهَا اِلَی اَلْمَاْمُونِ اِجْتَمَعَ اِلَیْهِ اَصْحَابُ اَلْحَدِیثِ فَقَالُوا لَهُ یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ تَرْحَلُ عَنَّا وَ لاَ تُحَدِّثُنَا بِحَدِیثٍ فَنَسْتَفِیدَهُ مِنْکَ وَ کَانَ قَدْ قَعَدَ فِی اَلْعَمَّارِیَّةِ فَاَطْلَعَ رَاْسَهُ وَ قَالَ سَمِعْتُ اَبِی مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ یَقُولُ سَمِعْتُ اَبِی جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ یَقُولُ سَمِعْتُ اَبِی مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ یَقُولُ سَمِعْتُ اَبِی عَلِیَّ بْنَ اَلْحُسَیْنِ یَقُولُ سَمِعْتُ اَبِی اَلْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ یَقُولُ سَمِعْتُ اَبِی اَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ اَبِی طَالِبٍ ع یَقُولُ سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ ص یَقُولُ سَمِعْتُ جَبْرَئِیلَ ع یَقُولُ سَمِعْتُ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ: لاَ اِلَهَ اِلاَّ اَللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی اَمِنَ مِنْ عَذَابِی قَالَ فَلَمَّا مَرَّتِ اَلرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ اَنَا مِنْ شُرُوطِهَا.

اسحاق بن راهویه گوید: حضرت ابو الحسن امام رضا ع پس از رسیدن به نیشابور وقتى قصد داشت از آنجا به سوى دربار مأمون حرکت نماید، هنگام بیرون آمدن آن حضرت از شهر، محدثین گرد او حلقه زدند و عرضه داشتند: از میان ما مى‌روى و حدیثى براى ما نمى‌فرمائى که آن را به عنوان یادگار داشته باشیم‌؟ و این در خواست هنگامى شد که آن بزرگوار در هودج نشسته بود، پس حضرت پردۀ هودج را بالا زد و سر مبارک را بیرون آورد و فرمود: از پدرم موسى بن جعفر شنیدم که مى‌فرمود: از پدرم جعفر بن محمد شنیدم که مى‌فرمود: از پدرم محمد بن على‌ شنیدم که مى‌فرمود: از پدرم على‌ بن حسین شنیدم که مى‌فرمود: از پدرم حسین بن على‌ بن أبى طالب شنیدم که مى‌فرمود: از پدرم امیر المؤمنین على‌ بن أبى طالب ع شنیدم که مى‌فرمود: از پیامبر خدا ص شنیدم که مى‌فرمود: از جبرئیل ع شنیدم که مى‌فرمود: شنیدم خداى عز و جل‌ مى‌فرمود: «لا إله‌ إلا الله‌» حصنی، فمن دخل حصنی أمن [من] عذابی». «لا إله إلا الله» حصار محکم من است هر کس این جمله را بگوید (یعنى بجان بپذیرد) وارد حصار من شده و هر کس که در حصار من وارد شود از عذابم ایمن خواهد بود. گوید: چون شترى که محمل حضرت بر روى آن بود، حرکت کرد، با صداى بلند به ما فرمود: «بشروطها و أنا من شروطها». اظهار این کلمه در صورتى مفید است که شرایط‍‌ آن انجام شود و یکى از آن شرایط‍‌ من هستم (اعتراف به امامت من). اخبارى را که در این مورد برایم روایت شده، در کتاب (التوحید) آورده‌ام.

 

/ معانی الأخبار، ج1، ص370

فَوَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ وَ أَهْلَ الْأَرَضِینَ اجْتَمَعُوا عَلَی أَنْ یَهْدُوا عَبْداً یُرِیدُ اللَّهُ ضَلَالَتَهُ مَا اسْتَطَاعُوا عَلَی أَنْ یَهْدُوهُ وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ وَ أَهْلَ الْأَرَضِینَ اجْتَمَعُوا عَلَی أَنْ یُضِلُّوا عَبْداً یُرِیدُ اللَّهُ هِدَایَتَهُ مَا اسْتَطَاعُوا أَنْ یُضِلُّوهُ کُفُّوا عَنِ النَّاسِ وَ لَا یَقُولُ أَحَدٌ عَمِّی وَ أَخِی وَ ابْنُ عَمِّی وَ جَارِی فَإِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَیْراً طَیَّبَ رُوحَهُ فَلَا یَسْمَعُ مَعْرُوفاً إِلَّا عَرَفَهُ وَ لَا مُنْکَراً إِلَّا أَنْکَرَهُ ثُمَّ یَقْذِفُ اللَّهُ فِی قَلْبِهِ کَلِمَهًًْ یَجْمَعُ بِهَا أَمْرَهُ.

امام صادق (علیه السلام): به خداوند سوگند! اگر اهل آسمان‌ها و زمین اجتماع کنند تا بنده‌ای را که خداوند خواسته او را گمراه نماید، هدایت کنند، توانایی پیدا نخواهند کرد و اگر اهل آسمان‌ها و زمین اجتماع کنند تا بنده‌ای را که خداوند خواسته تا هدایت کند گمراه کنند، نخواهند توانست از مردم دست باز دارید و نگویید این برادرم و یا پسر عمویم و یا همسایه‌ام می‌باشد، خداوند هرگاه اراده کند به بنده‌ای خیری برساند روحش را پاک می‌کند، او دراین‌هنگام هر کار نیکی را می‌شناسد و از هر منکری دست باز می‌دارد، و بعد کلمه‌ای به او القاء می‌کند که همه‌ی امور را تدبیر می‌کند.

 

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۳۰  الکافی، ج۱، ص۱۶۵/ بحارالأنوار، ج۵، ص۲۰۳/ نورالثقلین

الصّادق (علیه السلام)- کُلُ رَایَهًٍْ تُرْفَعُ قَبْلَ قِیَامِ الْقَائِمِ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ یُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ.

امام صادق (علیه السلام)- هر پرچمی که پیش از قیام قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برافراشته شود، صاحبش طاغوتی است که به‌جای خداوند عزّوجلّ پرستیده می‌شود.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۰۶

 الکافی، ج۸، ص۲۹۵/ البرهان

الشَّمْسُ جُزْءٌ مِنْ سَبْعِینَ جُزْءاً مِنْ نُورِ الْکُرْسِیِ وَ الْکُرْسِیُّ جُزْءٌ مِنْ سَبْعِینَ جُزْءاً مِنْ نُورِ الْعَرْش.

امام صادق (علیه السلام) خورشید یک هفتادم از نور کرسی است و کرسی یک هفتادم از نور عرش.

 الکافی، ج۱، ص۱۳۲/ التوحید، ص ۳۲۷ و بحارالأنوار، ج۵۵، ص۲۹ و نورالثقلین و البرهان؛ فیهم: «کل شیء فی الکرسی» الأولی محذوفٌ

 

عَن زُرَارهًْ بن أعْین قال: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ وَسِعْنَ الْکُرْسِیَّ أَمِ الْکُرْسِیُّ وَسِعَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ قَالَ بَلِ الْکُرْسِیُّ وَسِعَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ الْعَرْشُ وَ کُلُّ شَیْءٍ خَلَقَ اللَّهُ فِی الْکُرْسِیِّ.

امام صادق (علیه السلام) زراره گوید: از امام صادق (علیه السلام) درباره‌ی این قول خدای تعالی پرسیدم: وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ [که] «آیا آسمان‌ها و زمین، کرسی را در خود جا دادند یا کرسی، آسمان‌ها و زمین را در خود جا داده است»؟ فرمود: «کرسی است که آسمان‌ها و زمین را در خود جا داده؛ و عرش و هرچه خدا آفریده در کرسی است».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۲۹۶،  الکافی، ج۱، ص۱۳۲/ التوحید، ص۳۲۸ و العیاشی، ج۱، ص۱۳۷؛ فیهما: «بل الکرسی ... خلق الله فی الکرسی» محذوفٌ/ نورالثقلین/ البرهان

 

 فِی حَدِیثِ أَبِی‌ذَرٍّ عَنِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) قَالَ: یَا بَاذَرٍّ مَا السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ فِی الْکُرْسِیِ إِلَّا کَحَلْقَهًٍْ مُلْقَاهًٍْ فِی أَرْضِ فَلَاهًٍْ وَ فَضْلُ الْعَرْشِ عَلَی الْکُرْسِیِّ کَفَضْلِ الْفَلَاهًِْ عَلَی تِلْکَ الْحَلْقَهًْ.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) [در خطاب به ابوذر:] ای اباذر! آسمان‌های هفت‌گانه در برابر کرسی مانند حلقه‌ای افتاده، در بیابان بی‌آبادی است و برتری عرش بر کرسی مانند برتری همین حلقه بر بیابان بی‌آب و علف است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۲۹۸، بحارالأنوار، ج۵۵، ص۵/ نورالثقلین؛ فیه: «و فضل العرش ... الحلقهًْ» محذوفٌ/ البرهان؛ فیه: «و الأرضون السبع»محذوفٌ

 

 خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ وَ السَّبْعُ الْأَرَضِینَ بِمَنْ فِیهِنَّ وَ مَنْ عَلَیْهِنَّ ... وَ هَذِهِ السَّبْعُ وَ الْبَحْرُ الْمَکْفُوفُ وَ جِبَالُ الْبَرَدِ وَ الْهَوَاءُ عِنْدَ حُجُبِ النُّورِ کَحَلْقَهًٍْ فِی فَلَاهًٍْ قِیٍّ وَ هَذِهِ السَّبْعُ وَ الْبَحْرُ الْمَکْفُوفُ وَ جِبَالُ الْبَرَدِ وَ الْهَوَاءُ وَ حُجُبُ النُّورِ عِنْدَ الْکُرْسِیِّ کَحَلْقَهًٍْ فِی فَلَاهًٍْ قِیٍّ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَهًَْ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ وَ هَذِهِ السَّبْعُ وَ الْبَحْرُ الْمَکْفُوفُ وَ جِبَالُ الْبَرَدِ وَ الْهَوَاءُ وَ حُجُبُ النُّورِ وَ الْکُرْسِیُّ عِنْدَ الْعَرْشِ کَحَلْقَهًٍْ فِی فَلَاهًٍْ قِیٍّ وَ تَلَا هَذِهِ الْآیَهًَْ الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی.

امام صادق (علیه السلام) کسی که هفت آسمان را آفرید، و از زمین نیز همانند آنها را. (طلاق/۱۲) و آن هفت زمین را آفرید با همه‌ی آنان که درونشان و همه‌ی کسانی که روی آن‌ها هستند ... این هفت [زمین]، دریای پوشیده، کوه‌های سرد و مرده و هوا در مقایسه با حجاب‌های نور، همچون حلقه‌ای رها شده در صحرایی صاف است؛ و این هفت[زمین] و دریای پنهان، کوه‌های سرد، هوا و حجاب‌های نور، در مقایسه با کرسی، همچون حلقه‌ای رها شده در صحرایی هموار است. وَسِعَ کرْسِیه السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یؤُودُه حِفْظُهمَا وَهوَ الْعَلِی الْعَظِیمُ و این هفت [زمین]، دریای پوشیده شده، کوه‌های سرد و مرده، هوا، حجاب‌های نور و کرسی نزد عرش، همچون حلقه‌ای رها شده در فلات هموارند؛ خدای رحمان که بر عرش استیلا یافته است. (طه/۵)

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۲۹۸، الکافی، ج۸، ص۱۵۳/ البرهان/ بحارالأنوار، ج۵۷، ص۸۳

 

الصّادق (علیه السلام)- عَنْ هِشَامِ‌بْنِ‌الْحَکَمِ قَالَ: سَأَلَ الزِّنْدِیقُ أَبَاعَبْدِ‌اللَّهِ (علیه السلام) عَنِ الْکُرْسِیِّ أَ هُوَ أَعْظَمُ أَمِ الْعَرْشُ؟ فَقَالَ (علیه السلام): کُلُّ شَیْءٍ خَلَقَ اللَّهُ فِی جَوْفِ الْکُرْسِیِّ خَلَا عَرْشِهِ فَإِنَّهُ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ یُحِیطَ بِهِ الْکُرْسِی.

امام صادق (علیه السلام) زندیقی (کافر) از امام صادق (علیه السلام) سؤال کرد: «کرسی بزرگ‌تر است یا عرش»؟ حضرت فرمود: «خداوند هر چیزی را جز عرشش، درون کرسی‌اش آفرید. خداوند بزرگتر از آن است که کرسی، او را محدود کند».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۲۹۸، بحارالأنوار، ج۵۵، ص۲۱