اَفَلایَنظُرونَ اِلیَ الاِبِلِ کَیفَ خُلِقَت؟!

آیا تا بحال به شتر توجه کردین ببینین خلقتش چه شکلیه؟ بقیه چیزا چه طور؟

اَفَلایَنظُرونَ اِلیَ الاِبِلِ کَیفَ خُلِقَت؟!

آیا تا بحال به شتر توجه کردین ببینین خلقتش چه شکلیه؟ بقیه چیزا چه طور؟

۴۹ مطلب با موضوع «همین طوری بدون تامل :: با احساس» ثبت شده است

همین جمعهٔ پیش بود که داشتم می‌لرزیدم و تب داشتم. زیر پتو برای خودم گوشی رو یه دستی گرفته بودم و از بی‌حالی همین‌طوری بی‌فکر صفحات اینستاگرام رو بالا و پایین می‌کردم که یه متن حسابی نظرم رو جلب کرد. دلم خواست اینجا سیوش کنم برای خودم که بعدا باز بخونم ولی اون موقع حال نداشتم

 

متن در مورد بخش گمشدگان نمی‌دونم کدوم حرم بود. اونایی که عتبات مشرف شدند می‌دونند که نزدیک حرم یک کانکس‌طوری یا غرفه‌ای وجود داره که افرادی که هم‌رو گم می‌کنند، یا کسی که کاروانش رو گم کرده یا خانواده‌ای که بچه‌اش رو پیدا نمی‌کنه؛ یا بچه‌ای که پیدا شده و یا امثال این‌ها رو اعلام می‌کنه. مثلا میگه:«زهرا رضوانی، زهرا رضوانی. خانوادهٔ شما محل قرار منتظرتان هستند». یا «محمد اکبری، محمد اکبری، لطفا به بخش گمشدگان مراجعه کنند. مدیر کاروان منتظر شماست»  یا حتی عربی:«علی بن آل‌یعقوب، علی بن آل‌یعقوب ...»

 

این متن که یک لحظه دلم رو برد این شکلی بود:



گفتم صدا بزنن.

یابن الحسن ...

بیا سر قرارمون ...

من و دوستام منتظرتیم ...

بعد یادمون اومد، این ماییم که گُم شدیم

 

متن از: سرکارخانم یلدا کرایه‌چیان

 

حیرانی

فکر می‌کنم هیچ‌کس به اندازهٔ ما آدم‌هایی که داریم دوران غیبت را زیست می‌کنیم این کلمه را «وجدان» نکرده
حیرانیم ...
کاش می‌شد با امام زمان مکالمه داشت
هل الیک یابن احمد‌السبیل فتلقی؟ ای فرزند احمد آیا به سوی تو راهی هست که ملاقاتی داشته باشیم؟

من از خودم می‌ترسم...
 

خدایا از من امتحان‌های سخت نگیر 
تمنا می‌کنم!
می‌دانم که همهٔ انسان‌ها باید امتحان شوند
ولی من ضعیف‌ و کوچکم ... می‌ترسم یک موقع از پس امتحان‌هایت بر نیایم و یک موقع ...
می‌دانم تو ربی و من مربوب ... و می‌خواهی تربیت کنی بنده‌هایت را

انت الرب و انا المربوب و هل الیرحم المربوب الا الرب؟
رحمم کن؛ نگذار رفوزه شوم؛ یک طوری خودت هوایم را داشته باش؛ پارتی‌بازی کن با خودت
به حق کلمات نورانی‌ات


 

انا علىّ صاحب الصمصامه          و صاحب الحوض لدى القیامه‏
أخو النّبىّ اللَّه ذى العلامه             قد قال اذ عمّمنى العمامه‏
انت أخى و معدن الکرامه            و من له من بعدى الامامه‏

طبق نقل موافق و مخالف ، امیرمومنان علی علیه السلام در جنگ صفین در مقام رجز خوانی این ابیات را سرودند :
یعنى:

من على‏ ام صاحب شمشیر برنده که کج نشود
و صاحب حوض کوثر در قیامت
برادر پیغمبر خدا که صاحب نشانه پیغمبرى است
که گفت پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله وقتى که بر سر من نهاد عمامه
خود را که تو برادر منى و معدن کرامتى
و آن کس که از براى او حاصل است بعد از من امامت.

 

الفصول المختارة شیخ مفید    جلد : 1  صفحه : 289
مناقب آل أبی طالب ج3 ص135 و بحار الأنوار ج41 ص88.

به خودم یادآور می‌شوم: الیس الله بکاف عبده؟

و بعد می‌پرسم: چرا فکر می‌کنی که تنهایی؟ و هو معکم اینما کنتم ... شاید فقط اوست که باتوست و هیچ‌کس دیگر نه 

بعد می‌گویم: اللهم اعطنی خیر منهم

خدایا از همهٔ ایشان بهتر و پرخیرتر به من عطا کن

دیشب روی پشت‌بام منزل عمه آل یس می‌خواندم

رسیدم به این فراز:

السَّلاَمُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْإِمَامُ الْمَأْمُونُ السَّلاَمُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمُقَدَّمُ الْمَأْمُولُ السَّلاَمُ عَلَیْکَ بِجَوَامِعِ السَّلاَمِ‏

سلام ما بر تو اى امام محفوظ سلام ما بر تو اى کسى که مقدم بر همه عالم و آرزوى تمام خلایقى سلام ما بر تو به جمیع سلام و تحیت

 

سلام بر تو که مقدم بر همهٔ آرزوهایی

با خودم فکر کردم؛ بله خواستن او باید مقدم بر هر آرزویی باشد
و شاید اگر حال روحم گاه خراب می‌شود علت این است که یادش را فراموش می‌کنم وگرنه اگر یادم باشد که او مقدم هر آرزویی است پس چه معنایی دارد که بخواهی بخاطر آرزویی اصلا ناراحت و ملول بشوی؟

 

سلام بر تو که مقدم بر همهٔ آرزوهایی

کمی‌ پیش‌تر در اوج پریشانی درونی و حال خراب پدرم زنگ زدند
ماجرا را می‌دانست و حرف زدیم
از لطف‌های خدا گفت که چه قدر ما نمی‌دانیم‌شان
بعد چند جمله گفت که عین آب بود روی آتش
گفت: بچه‌هایی که کاری برای عزت پدر و مادرشان می‌کنند یا آن‌ها را خوشحال می‌کنند را خدا دوست دارد. تو برای من خوشحالی آورده‌ای پس حتما خدا دوستت دارد نگران نباش. این یک امتحان صبر برای توست. از درون آرام شدم...
دلم می‌خواست پیشش می‌بودم سرم را می‌گذاشتم روی سینه‌اش بعد او سفت مرا فی ما بین آغوشش فشار می‌داد و می‌چلاند
چه قدر پدرها عزیز و نازنین و مهربان هستند. اگر چه قدر خدا را بابت نعمت وجودش شکر کنم کافی است؟!

بعد یادم افتاد به این فراز «الامام اب الشفیق» ...
امام پدر دل‌سوز است.

از پدر مهربان‌تر

 

 

 

 

یا علی ذاتت ثبوت قل هو الله احد

نام تو نقش نگین امر الله الصمد

 

لم یلد از مادر گیتی و لم یولد چو تو

لم یکن بعد نبی مثلت له کفوا احد

شاعر: نمی‌دانم