وقتی دبیرستانی بودم، خدا لطف کرده بود و در کلاسهای یادگرفتن معارف دینی شرکت میکردم. متاسفانه بعد از قبول شدن در دانشگاه دانش دینیام افزوده نمیشد. هرچه داشتم و بلد بودم در یک اندازهی ثابت باقیمانده بود. متاسفانه، در جامعهی مثلا اسلامی ما، یاد گرفتن معارف دینی صرفا محدود میشود به رفتن به پای منبر و برداشتهای شخصی. در حالی که در مورد دین هم میبایست مانند دروس و آموزشهای دیگر پیگیری نمود. حقیقتا آنچه که اهل بیت علیهمالسلام خواستهاند این است که معارف مربوط به دینمان را به خوبی بیاموزیم.
خیلی خوشحالم که میتوانم دوباره این قسمت مهم از زندگیام را که مدتی به خاطر درسهای دانشگاهی دور باقیمانده بود را پیگیری کنم. اینجا خلاصهای از مطالبی که در جلسهی هفتگی اسکایپی که میروم یاد میگیرم را میگذارم که هم بعدا بتوانم مرور کنم و هم اگر کسی راهش به اینجا با جستوجویی کج شد به درد او هم بخورد.
۱۳۹۵۱۰۲۵
حدیث ۶ باب ثوابالهدایة و تعلیم کتاب بحارالانوار جلد دوم
تفسیر الامام علیهالسلام. قال ابو محمد العسکری علیهالسلام قال علی بن الحسین علیهالسلام:
أوحی الله الی موسی: حببنی الی خلقی، و حبب خلقی الی، فقال موسی: یا رب کیف أفعل؟ قال: ذکرهم آلائی، و نعمائی لیحبونی، فلا ترد آبقا عن بابی،او ضالا عن فنائی. ان ذلک أفضل لک من عبادة مائه سنة، یصام نهارها، و یقام لیلها، قال موسی: من هذا العبد الآبق منک؟ قال الله: المتمرد، قال: فمن الضال عن فنائک؟ قال: الجاهل بامام زمانه، و الغائب عنه بعد ما عرفه، الجاهل بشریعة دینه، تعرفه شریعته، و ما یعبد به ربه تعالی، و یتوصل به الی مرضاته
قال علی بن الحسین علیهالسلام فأبشروا علماء شیعتنا بالثواب الأعظم و الجزاء الاوفر
تفسیر امام حسن عسکری علیهالسلام. امام حسن عسکری علیهالسلام فرمودند که امام زینالعابدین علیبن الحسین علیهالسلام فرمودند:
خدای تعالی به موسی بن عمران (ع) وحی کرد: ای موسی! مرا به مخلوقم و آنان را نسبت به من مهربان کن! حضرت موسی (ع) عرض کرد: پروردگارا چگونه مهربان کنم؟ خطاب رسید: نعمتهای ظاهری و باطنی مرا برای ایشان بازگو کن تا مرا دوست بدارند و هیچ بندهی فراری را از در خانه من و هیچ گمراهی را از آستانه من بازمگردان که این عمل برای تو از عبادت یک سال که روزها روزه بداری و شبهایش را نماز بگزاری بالاتر است. موسی (ع) عرض کرد: پروردگارا! این بنده فراری کیست؟ خطاب رسید: آن بندهای است که از فرمان من سرکشی کند. عرض کرد: پس آن که از آستانه تو راه را گم کرده و آن گمراه کیست؟ فرمود: کسی که امام زمانش را نشناسد و پس از شناخت او نیز به حضور او نرسد و به احکام دینش آشنا نگردد، در حالی که احکام دین و آنچه را که بدان وسیله خدا را عبادت کند و آنچه را که باعث خشنودی پروردگار است برسد به او شناسانده است.
امام سجاد علیهالسلام فرمودند: پس بشارت باد بر علمای شیعیان ما عظیمترین ثواب و بهترین پاداش
نکات پیرامون حدیث:
به ابتدای حدیث توجه کنید که میفرماید:« قال ابو محمد العسکری علیهالسلام قال علی بن الحسین علیهالسلام»
سوال: چرا امام حسن عسکری علیهالسلام که راوی حدیث هستند، حدیث را ارجاع میدهند به جد بزرگوارشان؟ چه نکتهای وجود دارد که ایشان این حدیث را از جدشان نقل میکنند؟
پاسخ: اولین دلیل اهمیت نقل روایت است. چیزی که در جامعهی ما متاسفانه کمرنگ شده خواندن حدیث است. در گذشته جلساتی برگزار میشده که علما حضور مییافتند و بدون هیچ شرح و بحثی صرفا حدیث میخواندند. فقط حدیث میخواندند! برای مثال کتابهای امالی شیخ مفید، امالی شیخ صدوق، امالی شیخ طوسی را میتوان نام برد. (امالی جمع املاء است. عالم حدیث را املاء میکرده و شاگردان مینوشتند. کسی برداشتش را از حدیث بیان نمیکرده و توضیح و بسط نمیداده) این جلسات از نظر حفظ سند اهمیت داشته است.
امام سرچشمهی وحی است و ما به گرد نعل اسب پای امام معصوم هرگز نمیرسیم، اینکه امام حدیث نقل میکردند اهمیت این امر را میرساند.
دومین دلیل این است که امام به ما میخواهند امانتداری در علم را بیاموزند. ما باید حق علم را بجا بیاوریم. اگر چیزی از استادمان یاد گرفتیم نباید به نام خودمان آن را به دیگران یاد بدهیم. اگر مطلب زیبایی را از کسی آموختیم باید حق علم را ادا کنیم حتی اگر خودمان عالم باشیم و صاحب نظر، چون مطلبی را از کسی دیگر یاد گرفتهایم باید او را نیز یاد کنیم.
سومین دلیل. این صحبت امام به ما میآموزد این که با یک روایت طلایی روبهرو هستیم. روایت طلایی روایتی است که سلسةالذهب است. یعنی امام معصوم از قول امام معصوم نقل میکند (در برخی روایات به پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و ملائکةالله نیز میرسد).
روایت طلایی چه نکتهای دارد؟ نکتهاش این است که از لحاظ سطح معرفتی بسیار عمیق است چرا که راجع به مطالبی است که مورد گفتوگوی حداقل دو معصوم بوده است!
بخش اول حدیث: حببنی الی خلقی، و حبب خلقی الی ( مرا نزد خلقم محبوب کن و آنان را نزد من محبوب گردان)
این مهمترین درس برای مربیان است، چرا؟ خداوند با وجودی که عالم بر همه چیز است و از گناهان بندگانش باخبر است از موسی میخواهد که کاری کند که بندگان خدا را دوست داشته باشند.*
اگر با کسی رو بهرو شدیم که بیگانه از خدا بود. نباید بد برخورد کنیم و از عذابهایی که انتظار او را میکشد حرف بزنیم. باید از مهربانیهای خدا و الطاف او بگوییم. کاری کنیم که دوستی خدا را احساس کند.**
جملات انتهایی حدیث. ... الجاهل بامام زمانه و الغائب عنه بعد ما عرفه، الجاهل بشریعة دینه، تعرفه شریعته، و ما یعبد به ربه تعالی، و یتوصل به الی مرضاته ... (کسی که امام زمانش را نشناسد و پس از شناخت او نیز به حضور او نرسد و به احکام دینش آشنا نگردد، در حالی که احکام دین و آنچه را که بدان وسیله خدا را عبادت کند و آنچه را که باعث خشنودی پروردگار است برسد به او شناسانده است.)
اگر میخواهیم کاری کنیم، باید به معرفی امام زمان علیهالسلام بپردازیم. اگر مردم با مهربانیهای آن آقای بزرگوار آشنا شوند، رابطهی شان با خدا صمیمی میشود.
*ـ اگر مربی یا معلم شدیم و ولی یک دانشآموزی آمد و از وضعیت درسی فرزندش پرسید، نباید مشکلات و نقاط ضعف فرزندش را بگوییم. بلکه باید خوبیهایش را بگوییم. همچنین، خوبیهای اولیا را برای فرزندان بگوییم و بین آنها مودت ایجاد کنیم. این را از کجا میگوییم: در آیةالکرسی داریم: الله ولی الذینآمنوا ... خدا ولی کسانی است که ایمان آورند. خدا از پیامبرش میخواند که میان او و بندگانش محبوبیت و دوستی ایجاد کند. در حالی که موسی میتواند عیبها و مشکلات بندگان را برای خدا بازگو کند.
**ـ یکی از رموز موفقیت فرقههای صوفی این است که صرفا از مهربانیهای خدا میگویند و سعی به جذب مردم دارند. میگویند فقط خوبی و پاداش است و هرکس به فراخور حالش پاداش بیشتر دریافت میکند. با این شیوه جلساتشان را رونق میبخشند در حالی که میدانیم عقاب و عذاب الهی هم وجود دارد.
- ۲ نظر
- ۲۵ دی ۹۵ ، ۲۳:۵۸