- ۲۵ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۴۲
این جلسه بحث در مورد قدیمی و معروف جبر و اختیار صورت گرفت. مسبباش هم من بودم. صرفا یک سوال پرسیده بودم از مدرس و خودم هم جوابش را نوشته بودم تا ببینم درک من از این موضوع درست هست یا نه. مدرس گرامی هم سوال و جواب بنده را در گروه قرار داد و از همه خواست تا مشارکت کنند.
از آنجایی که این بحث بسیار قدیمی است و در هزار تا کتاب و سایت و غیره میتوان به هزار جور جواب برای این سوال دست پیدا کرد دیگر من هم از نوشتن توضیحات مکرر خودداری میکنم و فقط دو نکته که برای من جدید بود و در این بحث یاد گرفتم را اینجا میگذارم.
سوال این بود: آیا اینکه خدا بر همه چیز عالم هست، برای ما انسانها ایجاد جبر نمیکند؟ مثلا اینکه خدا از کشته شدن پسر پیامبرقبل از به دنیا آمدن ایشان خبر داده اند آیا جبری بر انسانها نیست؟
دو نکتهای که برای من جدید بود مختصرش این میشود:
یک. اولا ما که از علم خدا خبر نداریم! مثلا آن شخض معروفی که میگوید من شراب میخورم چون اگر نخورم علم خدا جهل میشود ... از کجا میداند که علم خدا چیست؟
دو. اگر جبر بود علم خدا عظمتی نداشت! علمی موجب خضوع میشود که در عین اختیار بتواند چه میشود!
مثلا دکتری که آمپول بیهوشی زده به بیمارش بگوید بیمار تا پنج دقیقه دیگر بیهوش میشود هنری نکرده! اما کسی که مثلا بتواند بگوید وقتی پشهای به سمت شما میاید و شما دستتان را تکان میدهد به کدام جهت حرکت میکند. علمش خضوع آور است چرا که و پشه به بینهایت جهت میتوانسته حرکت کند.
علم خدا خضوع آور است و روایاتی پیرامون این داریم که ملائکه به خاطر علم خدا خضوع و خشوعشان بیشتر میشود.
حال و حوصلهٔ توضح بیشتر ندارم. اگر گیری برایتان پیش آمد نتوانستید جبر و اختیار را برای خودتان توجیه کنید لطفا گیرتان را بگویید.
در ادامهٔ مطالبی که پیش از این مطرح شد، در این جلسه پیرامون علم غیب الهی صحبت شد.
غیب چیست؟ اولین معنایی که به غیب نسبت داده میشود این است که آنچه که از طریق ظاهر بر بقیه پوشیده و با ابزار بشری به هر شکلش نتوان آن را به دست آورد. به عبارت دیگر از کسی که غیب میداند انتظار میرود که از چیزهایی که به طور معمول افرار دیگر نمیدانند، مطلع باشد.
با توجه به این تعریف قرآن و روایاتی که از اهلبیت علیهمالسلام به ما رسیده است سرشار از علوم غیبی است، چرا که از حوادثی که در چندین هزار سال قبل رخ داده و یا آنچه در آینده روی میدهد (مانند قیامت) خبر میدهند.
هرآنچه را که در عالم خلقت و آفرینش بتوان دانش نامید (این دانش باید صحیح باشد، آنچه که بشر با تجربه و آزمایش و استنتاج خود به آن میرسد لزوما صحیح نیست و ممکن است در آینده دانش صحیح آن به دست بیاید، برای مثال تفکر برخی از پیشینیان (مانند ملاصدرا) که میپنداشتند زمین مرکز کائنات است و دیگر ستارگان و سیارات به دور آن میچرخند را میتوان یاد کرد. در حال حاضر میدانیم که اینچنین نیست و زمین به دور خورشید در گردش است) را میتوانیم به عنوان علم مخلوق الهی یا علم الهی یاد کنیم. توجه کنید که دانشی که انبیاء و اولیای الهی در مورد عوالم قبل (مانند عالم ذر) و آینده (مانند برزخ و قیامت) در اختیار ما قرار دادهاند نیز جزء علمالهی است. این علم چهار ویژگی دارد:
نقطهٔ شروع دارد به این معنا که در ابتدا وجود نداشته و خداوند به آن وجود بخشیده و آن را آفریده است.
متعلق دارد به این معنا که چیزی دارد که به آن تعلق میگیرد.
معلوم دارد.
قابل درک بشر و دسترسی (هرکس به اندازهٔ فهم و ظرفیت خودش) است.
یک نکته در مورد علم الهی.
این علم لحظه به لحظه در حال خلق شدن است و یک کمال محسوب میشود که بهترین و کاملتریناش نزد ائمه صلواتاللهعلیهماجمعین است. تمام قسمتبندی که برای علوم اهلبیت علیهمالسلام در جلسهٔ پیش گفته شد، مانند علومی که از انبیای گذشته رسیده، علومی که در کتب انبیای گذشته نزد ایشان است، علومی که در شب جمعه به ایشان عطا میشود و غیره همگی علم مخلوق الهی هستند. کامل و بهترین این علم نزد ایشان است.
معنی دومی که به غیب نسبت داده میشود، علم ذاتی خداوند باریتعالی است. به این معنا که این علم متعلق به خود خداوند است و بس. این علم قبل از علم مخلوق الهی وجود و خلقت موجودات و عالم هستی وجود داشتهاست. زمانی که هیچ کسی جز خداوند نبوده است.
این علم چگونه علمی است؟ نمیدانیم!
راجع به این علم چه چیز دیگری میتوانیم بگوییم؟ هیچ چیز دیگری نمیتوانیم بگوییم.
صرفا ما بندگان از سر ناچاری برای آنکه بگوییم خداوند سبحان جاهل نبوده از این لفظ علمذاتی یا غیب استفاده میکنیم.
علاوه بر علم ذاتی و علم غیب به از آنچه گفته شد با نامهایی علم مکنون و علم بلامعلوم نیز یاد میشود. نکتهٔ قابل توجه این است که هیچ یک از چهار ویژگی که برای علم مخلوق الهی بیان شد به این علم نسبت داده نمیشود.
نکات اضافهٔ پیرامون بحث.
موضوع: علم چگونه به امامان میرسد؟
در جلسهٔ پیش، روایتی نقل شد که امام حسن عسکری علیهالسلام مستقیما از جد بزرگوارشان امام سجاد علیهالسلام مطلبی را بازگو میفرمودند. برای پاسخگویی به این سؤال که ایشان چگونه بدون واسطه از امام سجاد علیهالسلام حدیث را نقل میکنند، در این جلسه به این موضوع که علم به چه طریقی به امامان علیهمالسلام میرسد پرداخته شد. انواع این علوم به صورت زیر است:
منابع حدیثی که در مورد علوم اهلالبیت علیهمالسلام میتوان به آنها مراجعه کرد:
علوم انبیای گذشته
إِنَّ أَوَّلَ وَصِیٍّ کَانَ عَلَى وَجْهِ اَلْأَرْضِ هِبَةُ اَللَّهِ بْنُ آدَمَ وَ مَا مِنْ نَبِیٍّ مَضَى إِلاَّ وَ لَهُ وَصِیٌّ وَ کَانَ جَمِیعُ اَلْأَنْبِیَاءِ مِائَةَ أَلْفِ نَبِیٍّ وَ عِشْرِینَ أَلْفَ نَبِیٍّ مِنْهُمْ خَمْسَةٌ أُولُو اَلْعَزْمِ نُوحٌ وَ إِبْرَاهِیمُ وَ مُوسَى وَ عِیسَى وَ مُحَمَّدٌ علیهالسلام وَ إِنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ کَانَ هِبَةَ اَللَّهِ لِمُحَمَّدٍ وَ وَرِثَ عِلْمَ اَلْأَوْصِیَاءِ وَ عِلْمَ مَنْ کَانَ قَبْلَهُ أَمَا إِنَّ مُحَمَّداً وَرِثَ عِلْمَ مَنْ کَانَ قَبْلَهُ مِنَ اَلْأَنْبِیَاءِ وَ اَلْمُرْسَلِینَ عَلَى قَائِمَةِ اَلْعَرْشِ مَکْتُوبٌ حَمْزَةُ أَسَدُ اَللَّهِ وَ أَسَدُ رَسُولِهِ وَ سَیِّدُ اَلشُّهَدَاءِ وَ فِی ذُؤَابَةِ اَلْعَرْشِ عَلِیٌّ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ فَهَذِهِ حُجَّتُنَا عَلَى مَنْ أَنْکَرَ حَقَّنَا وَ جَحَدَ مِیرَاثَنَا وَ مَا مَنَعَنَا مِنَ اَلْکَلاَمِ وَ أَمَامَنَا اَلْیَقِینُ فَأَیُّ حُجَّةٍ تَکُونُ أَبْلَغَ مِنْ هَذَا.
امام باقر علیه السلام فرماید که: پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: نخستین وصیی که در روی زمین بود، هبه الله پسر آدم بود و هیچ پیغمبری در نگذشت، جز اینکه او را وصیی بود و همه پیغمبران یک صد و بیست هزار تن بودند که پنج نفر آنها اولو العزمند، نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمد علیهم السلام و علی بن ابی طالب مانند هبة الله است برای محمد و علم اوصیا و پیشینیان خود را بارث برده است همانا محمد علم پیغمبران و مرسلین پیش از خود را بارث برده. بر پایه عرش نوشته است: حمزه(بن عبد المطلب)شیر خدا و شیر رسولش و سرور شهیدانست و در کنگره عرش نوشته است علی علیه السلام امیر مومنان است، این است حجت ما بر کسی که حق ما را انکار کند و نسبت بمیراث ما جحود ورزد، چه مانعی از گفتن این مطالب داریم با آنکه مرگ در پیش است؟ علم و حجت در برابر ماست پس چگونه حجتی از این رساتر می شود.
[اصولکافی، جلد یک، کتابالحجة، صفحه ۳۲۵ حدیث ۲]
علوم کتب انبیای گذشته
آیة ۱۵۷ سورهٔ اعراف میفرماید:
الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
همانان که از این فرستاده پیامبر درس نخوانده که [نام] او را نزد خود در تورات و انجیل نوشته مى یابند پیروى مى کنند [همان پیامبرى که] آنان را به کار پسندیده فرمان مى دهد و از کار ناپسند باز مى دارد و براى آنان چیزهاى پاکیزه را حلال و چیزهاى ناپاک را بر ایشان حرام مى گرداند و از [دوش] آنان قید و بندهایى را که بر ایشان بوده است برمى دارد پس کسانى که به او ایمان آوردند و بزرگش داشتند و یاریش کردند و نورى را که با او نازل شده است پیروى کردند آنان همان رستگارانند
بهعنوان نمونه میتوان از احادیث پیرامون این موضوع میتوان حدیث زیر را یاد کرد.
إِنَّ سُلَیْمَانَ وَرِثَ دَاوُدَ وَ إِنَّ مُحَمَّداً وَرِثَ سُلَیْمَانَ وَ إِنَّا وَرِثْنَا مُحَمَّداً وَ إِنَّ عِنْدَنَا عِلْمَ اَلتَّوْرَاةِ وَ اَلْإِنْجِیلِ وَ اَلزَّبُورِ وَ تِبْیَانَ مَا فِی اَلْأَلْوَاحِ قَالَ قُلْتُ إِنَّ هَذَا لَهُوَ اَلْعِلْمُ قَالَ لَیْسَ هَذَا هُوَ اَلْعِلْمَ إِنَّ اَلْعِلْمَ اَلَّذِی یَحْدُثُ یَوْماً بَعْدَ یَوْمٍ وَ سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ.
مفضل بن عمر گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: همانا سلیمان از داود ارث برد و محمد از سلیمان ارث برد و ما از محمد ارث بریم. علم تورات و انجیل و بیان آنچه در الواح(جناب موسی علیه السلام) بود نزد ماست. عرضکردم: علم (امام) همین است؟ فرمود: این علم (امام) نیست، همانا علم (امام) آنست که روز بروز ساعت بساعت پدید می آید.
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام قَالَ:
قَالَ لِی یَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یُعْطِ الْأَنْبِیَاءَ شَیْئاً إِلَّا وَ قَدْ أَعْطَاهُ مُحَمَّداً ص قَالَ وَ قَدْ أَعْطَى مُحَمَّداً جَمِیعَ مَا أَعْطَى الْأَنْبِیَاءَ وَ عِنْدَنَا الصُّحُفُ الَّتِی قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- صُحُفِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسى «1» قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ هِیَ الْأَلْوَاحُ «2» قَالَ نَعَمْ.
ابو بصیر گوید: امام صادق علیهالسلام به من فرمود: اى ابا محمد، به راستى خدا به هیچ کدام از پیغمبران چیزى نداده جز آنکه او را به محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم داده، فرمود:
محققاً خدا به محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم همه آنچه را به انبیاء عطا کرده داده است نزد ما است همان صحفى که خدا عز و جل فرموده {سوره الاعلی آیه ۱۹}
«صُحُفِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسى» عرض کردم: قربانت، اینها همان الواح است؟ فرمود: آرى.
[اصول کافی، جلد اول، کتابالحجة، حدیث ۵، صفحه ۳۲۶]
علمالقرآن
اَحمدبن مهران عَن مُحمد بن علیّ عَن حَمادِبنِ عیسی عَن الحسینِ بن المحتار عَن أبیبَصیر قالَ سَمِعتُ أبا جعفر علیهالسلام یَقول فی هذه الآیة بَل هو آیاتٌ بیّنات فی الصدور الذینَ اوتوا العلم فأومَا بِیَده إلی صَدرِه
ابوبصیر گوید: از امام باقر علیهالسلام شنیدم که این آیه را قرائت میفرمود (سورهٔ عنکبوت آیه ۴۸)
{بَلْ هُوَ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَمَا یَجْحَدُ بِآیَاتِنَا إِلَّا الظَّالِمُونَ}
و با دست به سینهٔ خود اشاره فرمودند.[اصول کافی، جلد یک، کتابالحجة،صفحه ۳۱۰ حدیث ۱ ]\\
همچنین آیهٔ زیر نیز پیرامون این بخش است.
فَبَدَأَ بِأَوْعِیَتِهِمْ قَبْلَ وِعَاءِ أَخِیهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهَا مِنْ وِعَاءِ أَخِیهِ کَذَلِکَ کِدْنَا لِیُوسُفَ مَا کَانَ لِیَأْخُذَ أَخَاهُ فِی دِینِ الْمَلِکِ إِلَّا أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ وَفَوْقَ کُلِّ ذِی عِلْمٍ عَلِیمٌ
پس [یوسف] به [بازرسى] بارهاى آنان پیش از بار برادرش پرداخت آنگاه آن را از بار برادرش [بنیامین] در آورد این گونه به یوسف شیوه آموختیم [چرا که] او در آیین پادشاه نمى توانست برادرش را بازداشت کند مگر اینکه خدا بخواهد [و چنین راهى بدو بنماید]
درجات کسانى را که بخواهیم بالا مى بریم و فوق هر صاحب دانشى دانشورى است.
همچنین به باب تفسیر سوره قدر در کتابالحجة اصول کافی برای مطالعهٔ بیشتر مراجعه شود، برای نمونه میتوان حدیث زیر را ملاحظه کرد.
وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:
قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ- فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ یَقُولُ یَنْزِلُ فِیهَا کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ وَ الْمُحْکَمُ لَیْسَ بِشَیْئَیْنِ إِنَّمَا هُوَ شَیْءٌ وَاحِدٌ فَمَنْ حَکَمَ بِمَا لَیْسَ فِیهِ اخْتِلَافٌ فَحُکْمُهُ مِنْ حُکْمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ حَکَمَ بِأَمْرٍ فِیهِ اخْتِلَافٌ فَرَأَى أَنَّهُ مُصِیبٌ فَقَدْ حَکَمَ بِحُکْمِ الطَّاغُوتِ إِنَّهُ لَیَنْزِلُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ إِلَى وَلِیِّ الْأَمْرِ تَفْسِیرُ الْأُمُورِ سَنَةً سَنَةً یُؤْمَرُ فِیهَا فِی أَمْرِ نَفْسِهِ بِکَذَا وَ کَذَا وَ فِی أَمْرِ النَّاسِ بِکَذَا وَ کَذَا وَ إِنَّهُ لَیَحْدُثُ لِوَلِیِّ الْأَمْرِ سِوَى ذَلِکَ کُلَّ یَوْمٍ عِلْمُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْخَاصُّ وَ الْمَکْنُونُ الْعَجِیبُ الْمَخْزُونُ- مِثْلُ مَا یَنْزِلُ فِی تِلْکَ اللَّیْلَةِ مِنَ الْأَمْرِ ثُمَّ قَرَأَ وَ لَوْ أَنَّ ما فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ.
به همین اسناد از امام باقر علیه السلام رسیده است که فرمود:
خداى عز و جل در باره شب قدر فرماید (4 سوره دخان): «در این شب ممتاز شود هر امر محکم و بجائى» مىفرماید: نازل مىشود در آن هر امر حکیمى، امر محکم و بر جا دو تا نیست و تنها همان یکى است، هر که حکم بىاختلاف کند حکم او حکم خدا عز و جل است و هر که حکمى دهد که معرض اختلاف باشد و به عقیده خود خود را مصیب و بر حق داند به حکم طاغوت حکم کرده باشد.
به راستى در شب قدر بیان حکم همه امور سالیانه به ولى امر نازل مىشود و به او ابلاغ مىشود که در باره خود چنین دستور دارد و درباره مردم چنان
و بعلاوه از این براى ولى امر (امام معصوم زمان) در هر روز علم مخصوص و مکنون و عجیب خداى عز و جل پدید مىگردد به مانند همانى که در شب قدر نازل مى شود، سپس این آیه را خواند:
{سوره لقمان آیه ۲۷}
«و اگر به راستى هر درختى در زمین است قلم شود و دریائى مداد گردد و هفت دریاى دیگر بدان پیوندد کلمات خدا تمام نشود براستى خدا عزیز و حکیم است».
علم وهبی
علمی که در لحظه بر قلب امام فرستاده میشود، علم وهبی گفته میشود. حدیثی که پیش از این بیان شد را یک بار دیگر ملاحظه میکنیم.
إِنَّ سُلَیْمَانَ وَرِثَ دَاوُدَ وَ إِنَّ مُحَمَّداً وَرِثَ سُلَیْمَانَ وَ إِنَّا وَرِثْنَا مُحَمَّداً وَ إِنَّ عِنْدَنَا عِلْمَ اَلتَّوْرَاةِ وَ اَلْإِنْجِیلِ وَ اَلزَّبُورِ وَ تِبْیَانَ مَا فِی اَلْأَلْوَاحِ قَالَ قُلْتُ إِنَّ هَذَا لَهُوَ اَلْعِلْمُ قَالَ لَیْسَ هَذَا هُوَ اَلْعِلْمَ إِنَّ اَلْعِلْمَ اَلَّذِی یَحْدُثُ یَوْماً بَعْدَ یَوْمٍ وَ سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ.
مفضل بن عمر گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: همانا سلیمان از داود ارث برد و محمد از سلیمان ارث برد و ما از محمد ارث بریم.
علم تورات و انجیل و بیان آنچه در الواح(جناب موسی علیه السلام) بود نزد ماست. عرضکردم: علم (امام) همین است؟ فرمود: این علم (امام) نیست، همانا علم (امام) آنست که روز به روز ساعت بساعت پدید می آید.
[اصول کافی، حلد یک، کتابالحجة صفحه ۳۲۶]
همچنین میتوان مجددا علومی که در شب قدر بر امام زمان نازل میشود را یادآوری کرد.
شب جمعه
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی زَاهِرٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْکُوفِیِّ عَنْ یُوسُفَ الْأَبْزَارِیِّ عَنِ الْمُفَضَّلِ قَالَ:
قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع ذَاتَ یَوْمٍ وَ کَانَ لَا یُکَنِّینِی قَبْلَ ذَلِکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قُلْتُ لَبَّیْکَ قَالَ إِنَّ لَنَا فِی کُلِّ لَیْلَةِ جُمُعَةٍ سُرُوراً قُلْتُ زَادَکَ اللَّهُ وَ مَا ذَاکَ قَالَ إِذَا کَانَ لَیْلَةُ الْجُمُعَةِ وَافَى رَسُولُ اللَّهِ ص الْعَرْشَ وَ وَافَى الْأَئِمَّةُ ع مَعَهُ وَ وَافَیْنَا مَعَهُمْ فَلَا تُرَدُّ أَرْوَاحُنَا إِلَى أَبْدَانِنَا إِلَّا بِعِلْمٍ مُسْتَفَادٍ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَأَنْفَدْنَا.
مفضل گوید: یک روز امام صادق که مرا به کنیه نمى خواند، فرمود به من: اى ابا عبد الله (کینه مفضل بوده) گوید: گفتم: لبیک، فرمود: به راستى براى ما در هر شب جمعه سرورى است، گفتم: خدایت بیفزایاد آن سرور چیست؟ فرمود: چون شب شود رسول خدا (ص) به عرش برآید و ائمه هم با او برآیند و ما هم با آنها برآئیم و روح ما به بدن ما برنگردد جز با علمى که استفاده کردیم و اگر این استمداد علمى نبود علم ما تمام مىشد. [اصولکافی، جلد یک، کتابالحجة، صفحه ۳۷۳ حدیث ۲ ]
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یَقُولُ
لَوْ لَا أَنَّا نَزْدَادُ لَأَنْفَدْنَا قَالَ قُلْتُ تَزْدَادُونَ شَیْئاً لَا یَعْلَمُهُ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ أَمَا إِنَّهُ إِذَا کَانَ ذَلِکَ عُرِضَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ عَلَى الْأَئِمَّةِ ثُمَّ انْتَهَى الْأَمْرُ إِلَیْنَا.
زراره گوید: از امام باقر علیه السلام شنیدم مىفرمود: اگر نبود که براى ما افزوده مىشد تمام مىکردیم. گوید: گفتم: شما چیزى از علم افزوده کنید که رسول خدا (ص) آن را نمىدانست؟ فرمود:
هر گاه علم اضافى به ما دهند اول آن را به رسول خدا (ص) عرضه کنند سپس بر همه امامان تا به ما برسد. [اصولکافی، جلد یک، کتابالحجة، صفحه ۳۷۵ حدیث ۳]
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
لَیْسَ یَخْرُجُ شَیْءٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَتَّى یَبْدَأَ بِرَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ بِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع ثُمَّ بِوَاحِدٍ بَعْدَ وَاحِدٍ لِکَیْلَا یَکُونَ آخِرُنَا أَعْلَمَ مِنْ أَوَّلِنَا.
امام صادق علیه السلام فرمود: چیزى از نزد خدا عز و جل بیرون نیاید تا آغاز به رسول خدا (ص) شود و سپس به امیر المؤمنین علیه السلام و پس از آن به یک یک از ماها به ترتیب تا امام آخرین از ما علم از اولى نباشد.
کتب مخصوص ایشان
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِی عُبَیْدَةَ قَالَ:
سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَنِ الْجَفْرِ فَقَالَ هُوَ جِلْدُ ثَوْرٍ مَمْلُوءٌ عِلْماً قَالَ لَهُ فَالْجَامِعَةُ قَالَ تِلْکَ صَحِیفَةٌ طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً فِی عَرْضِ الْأَدِیمِ مِثْلُ فَخِذِ الْفَالِجِ «1» فِیهَا کُلُّ مَا یَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَیْهِ وَ لَیْسَ مِنْ قَضِیَّةٍ إِلَّا وَ هِیَ فِیهَا حَتَّى أَرْشُ الْخَدْشِ قَالَ فَمُصْحَفُ فَاطِمَةَ ع قَالَ فَسَکَتَ طَوِیلًا ثُمَّ قَالَ إِنَّکُمْ لَتَبْحَثُونَ «2» عَمَّا تُرِیدُونَ وَ عَمَّا لَا تُرِیدُونَ إِنَّ فَاطِمَةَ مَکَثَتْ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص خَمْسَةً وَ سَبْعِینَ یَوْماً وَ کَانَ دَخَلَهَا حُزْنٌ شَدِیدٌ عَلَى أَبِیهَا وَ کَانَ جَبْرَئِیلُ ع یَأْتِیهَا فَیُحْسِنُ عَزَاءَهَا عَلَى أَبِیهَا وَ یُطَیِّبُ نَفْسَهَا وَ یُخْبِرُهَا عَنْ أَبِیهَا وَ مَکَانِهِ وَ یُخْبِرُهَا بِمَا یَکُونُ بَعْدَهَا فِی ذُرِّیَّتِهَا وَ کَانَ عَلِیٌّ ع یَکْتُبُ ذَلِکَ فَهَذَا مُصْحَفُ فَاطِمَةَ علیهاالسلام.
ابو عبیده گوید: برخى از اصحاب از امام صادق علیه السلام از جفر پرسید، در پاسخ فرمود: آن پوست گاوى است که پر است از علم و دانش، به آن حضرت عرض کرد: پس جامعه چیست؟ فرمود: آن یک طومارى است که هفتاد ذراع درازا دارد در پهناى یک پوست ساخته شده مانند ران یک شتر تنومند دو کوهان که هر چه مردم نیاز دارند در آن است و هیچ قضیهاى نیست مگر اینکه در آن است تا برسد به غرامت خراش در تن. عرض کرد: پس مصحف فاطمه علیه السلام چیست؟ راوى گوید: مدتى دراز دم فرو بست و سپس فرمود: شما از آنچه مىخواهید یا نمىخواهید کاوش مى کنید و پژوهش مىنمائید، حق این است که فاطمه علیها السلام پس از رسول خدا (ص) هفتاد و پنج روز زنده بود و اندوه فراوانى از مرگ پدرش در دل داشت و جبرئیل مىآمد و او را سر سلامتى مىداد و در مرگ پدر تسلیت مىگفت و او را خوشدل مىداشت و از پدرش و جایگاه وى به او گزارش مىداد و از آنچه پس از وى براى ذریهاش پیش آید به او خبر مىداد و على علیه السلام آنها را مى نوشت، این موضوع مصحف فاطمه علیها السلام است.
[اصولکافی، کتابالحجة، صفحه ۳۴۹ حدیث ۵]
جمعبندی
اینکه امام حسن عسکری علیهمالسلام حدیثی را از جد بزرگوارشان بدون واسطه و مستقیما نقل میکنند، از علمی که نزد ایشان به روشهای مختلفی که یاد شد (ارث انبیاء، علم وهبی و غیره) است.