الامام اب الشفیق!
- ۰ نظر
- ۱۲ بهمن ۰۲ ، ۱۴:۴۴
نو شاعران اگر همگی محتشم شوند
با عالمان اهل قلم هم قسم شوند
مدح تو کار اهل زمین نیست یا علی
گیرم که باغها و مزارع قلم شوند
شاعر: نمیدانم
همه هست آرزویم
که ببینم زتو رویی
یک بار از یکی شنیدم که برای دیدنش باید صبح و شام بگریی
میگفت که ملاقات او روتین زندگی آن فرد بوده
- گفته: چه کردی که چنین شدی؟
گفته بوده که خودم را تلاش کردم شبیه صفتی از حضرتش کنم
- مگر میشود؟
گفنه: دیدم در زیارت ناحیه حضرتش گفته من صبح شام برای تو خون گریه میکنم (۱)
گفته: صبح و شام خودم برای خودم نوحه میخواندم و گریه میکردم
خوش به سعادتش اگر ماجرا راست باشد
داشتم فکر میکردم من دیروز و امروز یک سلام خشک و خالی دادم
با کلی انتظار و توقع از حضرتش
و در خلال ماجراهای شهر
چنان دنیا رنگ و لعابش را دور و برم روانه کرد که
یادش نبودم، حضورش را فراموش کردم
اندوهگین شدم با خودم یاد داستان فوق افتادم
و یک مرتبه این کلمه آمدم توی مخیلهام:
«طرید»
«طرید» خودش میتواند روضهٔ یک کلمهای باشد
اگر عمیق شویم به آنچه که معنا دارد
اگر بخاطر بیاوریم که یکی از القابش «طرید» است
توی لغتنامه نوشته:
طرید. [ طَ ] ( ع ص ، اِ ) رانده شده. نفی و دور کرده شده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). شرید. رانده. مطرود. اخراج بلدشده.
این روایت را هم داریم که عیسی خشاب گوید که با امام حسین علیهالسلام گفتم: آیا شما صاحب الامر هستید؟
فرمودند: لا و لکن صاحب هذا الامر الطرید الشرید الموتور بابیه المکنی بعمه (۲)
حالا میشود بینهایت شرمسار بود
گریه کرد
«الطرید»
پینوشت. به این فکر میکنم که او در «لیلةالرغائب» چه دعایی میکند؟
پینوشت ۲. گریه صبح و شام لیاقت میخواهد. کاش زین پس دست کم شبهای جمعه روضه بنویسم
(۱): لأَندُبَنَّک صَباحاً و مَساءً و لأَبکینَّ عَلَیک بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً
(۲): حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِکٍ قَالَ حَدَّثَنِی حَمْدَانُ بْنُ مَنْصُورٍ عَنْ سَعْدِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عِیسَى الْخَشَّابِ قَالَ: قُلْتُ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع أَنْتَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ قَالَ لَا وَ لَکِنْ صَاحِبُ الْأَمْرِ الطَّرِیدُ الشَّرِیدُ الْمَوْتُورُ بِأَبِیهِ الْمُکَنَّى بِعَمِّهِ یَضَعُ سَیْفَهُ عَلَى عَاتِقِهِ ثَمَانِیَةَ أَشْهُر (کمالالدین و تمام النعمة ج۱ ص ۳۱۸)
ای شکوهت فراتر از باور
ای مقامت فرا تر از ادراک
وصف تو درک لیله القدر است
فهم ما از تبار ما ادراک
کوثری بی کرانه دریایی
ما و ظرف حقیر این کلمات
باید از تو نوشت با آیات
باید از تو سرود با صلوات
آیه در آیه وصف تو جاریست
«فتلقّی...»، «مباهله»، «کوثر»
در دل «انما یرید الله...»
در «فصل لربک و انحر»
...
شاعر: سید محمد جواد شرافت
تقریبا تمام شد
مانده همهٔ اعداد انگلیسی را فارسی کنم
یک بار دیگر یا دو بار دیگر بخوانمش
و البته چکیده و خاتمه را هم بنویسم
همین شاید یک هفته زمان بگیرد
و بعد درخواست تمدید سنوات بدهم و البته امیدوار باشم قبل از شروع ترم بعدی، مقالهای پذیرفته شود و من احراز صلاحیت برای دفاع (۱)
به فهرست نگاه میکنم
یکطوری است
توی سه چهار تا عنوان صحت و تمامیت دارم
به این فکر میکنم روز قیامت نامهٔ اعمالی که به دستمان میدهند چه شکلی است؟
مثلا یک طومار کاغذی میدهند به دستمان؟
یا یک چیزی شبیه تبلت یا آیپد؟
خیالانگیز است اگر مثلا یک چیزی شبیه اینها بدهند اولش یک فهرست از سالهای عمرت داشته باشد
فصل اول تولد
فصل دوم خردسالی
فصل سوم کودکی
فصل چهارم نوجوانی
فصل پنجم جوانی
فصل ششم ...
توی هر فصل یک سری عناوین تکراری هم شاید باشد
خیالانگیز است که مثل همین لینکهای آبیرنگ بشود رویشان کلیک کرد یا لمس کرد رفت فیلم آن عنوان را با جزئیات تمام از چند دوربین مختلف تماشا کرد
این خیالانگیزی وهمانگیز میشود اگر کاری را که انجام دادهای از دیدنش شرمنده شوی
وحشتانگیر است اگر فیلم را روی یک اسکرین قابل تماشا برای تمام مردمی که در محشر حضور دارند به نمایش بگذارند
فلانی توی اتاقش موقعی که کسی نبود چه کرد و چه نکرد
البته برای کسی که عمل خوبی نکرده هولناک است
فرض بر این هست که در تمام زندگی داریم به این فکر میکنیم که کسی دارد ما را میبیند، ما را شاهد است، از افکار و اعمال ما با خبر است
اگر آن شاهد و گواه همیشگی را در نظر داشته باشیم
چه بسا وحشتانگیز بودن فیلم تبدیل به غرورانگیز بودن بشود؛ به اینکه چهها که کسی نمیدانست برای رضا خدا کردم و حالا خدا دارد به همه نشان میدهد ...
به فهرست تزم نگاه میکنم و به لینکهای که میتوانم با فشردنشان بروم توی فصلش و اصلاحشان کنم
اما زندگی ...
افسوس که نمیشود روی فصلهای زندگی کلیک کرد و رفت برگشت اصلاحشان کرد
اگر بخواهی فقط شاید بتوانی از این لحظه شروع کنی به بهتر نوشتن
(۱) فراموش کردم بنویسم که باید اسلاید هم حاضر کنم :-|
در زیارت حضرت زهرا سلاماللهعلیها داریم:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ، وَ صَلِّ عَلَى الْبَتُولِ الطَّاهِرَةِ، الصِّدِّیقَةِ الْمَعْصُومَةِ، التَّقِیَّةِ النَّقِیَّةِ، الرَّضِیَّةِ الْمَرْضِیَّةِ، الزَّکِیَّةِ الرَّشِیدَةِ، الْمَظْلُومَةِ الْمَقْهُورَةِ، الْمَغْصُوبَةِ [الْمَغْصُوبِ ] حَقُّهَا، الْمَمْنُوعَةِ [الْمَمْنُوعِ ] إِرْثُهَا، الْمَکْسُورَةِ [الْمَکْسُورِ] ضِلْعُهَا، الْمَظْلُومِ بَعْلُهَا، الْمَقْتُولِ وَلَدُهَا، فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِکَ
به این فراز که رسیدم الطَّاهِرَةِ، الصِّدِّیقَةِ الْمَعْصُومَةِ، التَّقِیَّةِ النَّقِیَّةِ، الرَّضِیَّةِ الْمَرْضِیَّةِ، الزَّکِیَّةِ
توی دلم گفتم شما که الطَّاهِرَةِ، الصِّدِّیقَةِ الْمَعْصُومَةِ، التَّقِیَّةِ النَّقِیَّةِ، الرَّضِیَّةِ الْمَرْضِیَّةِ، الزَّکِیَّةِ الرَّشِیدَةِ هستید چگونه شد که مثل مایی را فرزندتان دانستید؟
ما صرفا طفیلیهایی عالم هستیم بانو
... خجالت میکشم چه آنکه شایستگیاش را ندارم یا سیدتی
لعن الله قاتلیک یا سیدة نساء العالمین
بچه که بودم، دههٔ اول محرم بابایم ماشین میگرفت با خانواده میرفتیم منزل حاج ایمانیه، قصرالدشت، جلو مسجدالرسول ... آنجا حاجآقای حدائق یکی از سخنرانها بود
هنوز هم هست منتهی پیر شده و پسر جوانش هم آنجا سخنرانی میکند
یک شعر بود که هر سال حاجآقای حدایق در دههٔ اول میخواند، او اینطوری میگفت که امام حسین این شعر را خواندند، حضرت زینب پریشان شدند و ...
امروز داشتم تست میکردم سرویسها را میخواستم که با دقت باشم؛ چیزی از چشمم در نرود؛ یکی از احادیث ذیل آیات بود که موقع نوشتن روی docx ارور میداد که mismatch_tag و حسابی رفته بود روی مخم که چرا؟ آیدی حدیث را از روی مرجع پیدا کردم رفتم توی سایت نور ببینم چیست
حدیث آمد، سعی کردم از توی متادیتای اصلی بگردم ببینم کدامین تگ داشته اذیت میکرده و مشکلی که پیدا میشد سر این آیدی را برطرف کنم و تا ارور هم حل شود
حل شد
بعد آمدم حدیث را شروع کردم به خواندن
به خیالم حدیثهایی که سرشان ارور اتفاق میافتد میتوانند روزی من باشند که بخوانمشان
یکهو شعر توی حدیث نظرم را جلب کرد
ئه! چه قدر آشناست:
یَا دَهْرُ أُفٍّ لَکَ مِنْ خَلِیلٍ
کَمْ لَکَ بِالْإِشْرَاقِ وَ اَلْأَصِیلِ
مِنْ صَاحِبٍ وَ طَالِبٍ قَتِیلٍ
وَ اَلدَّهْرُ لاَ یَقْنَعُ بِالْبَدِیلِ
وَ إِنَّمَا اَلْأَمْرُ إِلَى اَلْجَلِیلِ
وَ کُلُّ حَیٍّ سَالِکٌ سَبِیلِی
انگار یک نفر توی زمان من را کند برد موقعی که بچه بودم ... خانهٔ حاجی ایمانیه؛ به وضوح صدای حاجآقای حدائق توی گوشم پیچید که یَا دَهْرُ أُفٍّ لَکَ مِنْ خَلِیلٍ
بعد یک بار سعی کردم با دقت معنی حدیث و معنی شعر را بفهمم
توی گوگل ترنسلیت زدم که خیلی فایدهای نداشت؛ به نظر میرسد گوگل خیلی در ترجمهٔ شعر تبحری ندارد که البته انتظاری هم نیست؛ ما خودمان شعرهای فارسی را کلی ترجمه میکنیم تا به حقیقت معنیاش دست یابیم حالا من انتظار دارم گوگل ترنسلیت برایم شعر عربی را بع انگلیسی یا فارسی روان در بیاورد ...
پس کلمه کلمه معانی را در آوردم
به این فکر کردم که این الفاظ از زبان مبارک امام حسین علیهالسلام جاری شده
یَا دَهْرُ أُفٍّ لَکَ مِنْ خَلِیلٍ
ای دنیا، اف بر تو از اینکه کسی تو را دوست خود بگیرد
کَمْ لَکَ بِالْإِشْرَاقِ وَ اَلْأَصِیلِ
چه بسیار انسانهای اصیل و درخشان در تو بودند ...
اندوهی دلم را گرفت و اشک در چشمم حلقه زد
مِنْ صَاحِبٍ وَ طَالِبٍ قَتِیلٍ
وَ اَلدَّهْرُ لاَ یَقْنَعُ بِالْبَدِیلِ
وَ إِنَّمَا اَلْأَمْرُ إِلَى اَلْجَلِیلِ
به درستی که امر من به سوی خداوند جلیل است
وَ کُلُّ حَیٍّ سَالِکٌ سَبِیلِی
و همهٔ زندگان راه من را دنبال میکنند
چه روزی خوبی داشتم امروز
کاش حی باشیم