۰۶۲- حکم داوود
بحارالانوار ج ۱۴
ص، [قصص الأنبیاء علیهم السلام] ، أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنِ اِبْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدٍ اَلْبَرْقِیِّ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِی بَکْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: إِنَّ دَاوُدَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ کَانَ یَدْعُو أَنْ یُلْهِمَهُ اَللَّهُ اَلْقَضَاءَ بَیْنَ اَلنَّاسِ بِمَا هُوَ عِنْدَهُ تَعَالَى اَلْحَقُّ فَأَوْحَى إِلَیْهِ یَا دَاوُدُ إِنَّ اَلنَّاسَ لاَ یَحْتَمِلُونَ ذَلِکَ وَ إِنِّی سَأَفْعَلُ وَ اِرْتَفَعَ إِلَیْهِ رَجُلاَنِ فَاسْتَعْدَاهُ أَحَدُهُمَا عَلَى اَلْآخَرِ فَأَمَرَ اَلْمُسْتَعْدَى عَلَیْهِ أَنْ یَقُومَ إِلَى اَلْمُسْتَعْدِی فَیَضْرِبَ عُنُقَهُ فَفَعَلَ فَاسْتَعْظَمَتْ بَنُو إِسْرَائِیلَ ذَلِکَ وَ قَالَتْ رَجُلٌ جَاءَ یَتَظَلَّمُ مِنْ رَجُلٍ فَأَمَرَ اَلظَّالِمَ أَنْ یَضْرِبَ عُنُقَهُ فَقَالَ رَبِّ أَنْقِذْنِی مِنْ هَذِهِ اَلْوَرْطَةِ قَالَ فَأَوْحَى اَللَّهُ تَعَالَى إِلَیْهِ یَا دَاوُدُ سَأَلْتَنِی أَنْ أُلْهِمَکَ اَلْقَضَاءَ بَیْنَ عِبَادِی بِمَا هُوَ عِنْدِیَ اَلْحَقُّ وَ إِنَّ هَذَا اَلْمُسْتَعْدِیَ قَتَلَ أَبَا هَذَا اَلْمُسْتَعْدَى عَلَیْهِ فَأَمَرْتُ فَضَرَبْتَ عُنُقَهُ قَوَداً بِأَبِیهِ وَ هُوَ مَدْفُونٌ فِی حَائِطِ کَذَا وَ کَذَا تَحْتَ شَجَرَةِ کَذَا فَأْتِهِ فَنَادِهِ بِاسْمِهِ فَإِنَّهُ سَیُجِیبُکَ فَسَلْهُ قَالَ فَخَرَجَ دَاوُدُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ قَدْ فَرِحَ فَرَحاً شَدِیداً لَمْ یَفْرَحْ مِثْلَهُ فَقَالَ لِبَنِی إِسْرَائِیلَ قَدْ فَرَّجَ اَللَّهُ فَمَشَى وَ مَشَوْا مَعَهُ فَانْتَهَى إِلَى اَلشَّجَرَةِ فَنَادَى یَا فُلاَنُ فَقَالَ لَبَّیْکَ یَا نَبِیَّ اَللَّهِ قَالَ مَنْ قَتَلَکَ قَالَ فُلاَنٌ فَقَالَتْ بَنُو إِسْرَائِیلَ لَسَمِعْنَاهُ یَقُولُ یَا نَبِیَّ اَللَّهِ فَنَحْنُ نَقُولُ کَمَا قَالَ فَأَوْحَى اَللَّهُ تَعَالَى إِلَیْهِ یَا دَاوُدُ إِنَّ اَلْعِبَادَ لاَ یُطِیقُونَ اَلْحُکْمَ بِمَا هُوَ عِنْدِیَ اَلْحُکْمُ فَسَلِ اَلْمُدَّعِیَ اَلْبَیِّنَةَ وَ أَضِفِ اَلْمُدَّعَى عَلَیْهِ إِلَى اِسْمِی .
ص [قصص الأنبیاء علیهم السلام] ، ابی از سعد از ابن عیسی از محمد برقی از اسماعیل بن ابراهیم از ابی بکر از زراره از امام صادق علیهالسلام نقل کرد که گفت: «همانا داوود علیهالسلام از خداوند درخواست کرد که او را در قضاوت بین مردم به حقی که نزد خداوند تعالی است، الهام کند. پس خداوند به او وحی کرد: ای داوود، مردم تاب تحمل آن را ندارند و من این کار را خواهم کرد. دو مرد به نزد او آمدند و یکی از دیگری شکایت کرد. داوود دستور داد که کسی که از او شکایت شده بود، گردن شاکی را بزند و او این کار را انجام داد. بنیاسرائیل این را بزرگ شمردند و گفتند: مردی آمد که از دیگری شکایت کرد و داوود به ظالم دستور داد گردن او را بزند. داوود گفت: ای پروردگار، مرا از این گرفتاری نجات بده. خداوند تعالی به او وحی کرد: ای داوود، از من خواستی که تو را در قضاوت بین بندگانم به حقی که نزد من است الهام کنم و این شاکی پدر این متهم را کشته بود و من دستور دادم که گردن او به قصاص پدرش زده شود. او در فلان دیوار زیر فلان درخت دفن شده است. به آنجا برو و او را به نام صدا کن، او به تو پاسخ خواهد داد و از او بپرس. داوود علیهالسلام بسیار خوشحال شد و به بنیاسرائیل گفت: خداوند فرج داده است. او رفت و بنیاسرائیل نیز همراهش رفتند. به آن درخت رسید و او را به نام صدا زد. پاسخ داد: لبیک ای نبی خدا. داوود گفت: چه کسی تو را کشت؟ گفت: فلان شخص. بنیاسرائیل گفتند: ما شنیدیم که گفت ای نبی خدا، پس ما نیز میگوییم همانطور که او گفت. خداوند تعالی به داوود وحی کرد: ای داوود، بندگان تاب تحمل حکمی که نزد من است را ندارند، از شاکی درخواست بینه کن و متهم را به نام من قسم بده.»
میگوید امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف ظهور کنند به حکم داوود علیهالسلام با علم غیب حکم خواهند کرد؛ با توجه به اتفاقات واقعی که در گذشته افتاده و بدون توجه به ظاهر ماجرا و استشهادها
- ۰۳/۰۵/۱۵