0011- کمترین چیزهایی که
ادامهی روایت پیشین:
آن مرد گفت: « یا امیرالمؤمنین! کمترین چیزی که با آن مؤمن میشوند و کمترین چیزی که با آن کافر میشوند و کمترین چیزی که با آن گمراه میشوند چیست؟ »
ایشان فرمودند: « سوال کردی پس جواب آن را نیز بشنو. کمترین چیزی که با آن مؤمن میشود شناساندن خداوند به او، آنگاه او به ربوبیت و وحدانیت خدا اقرار کند و پیامبرش را به او بشناساند، آنگاه او به نبوت او اقرار کند و حجت او در زمین و شاهد او بر خلقش را به او بشناساند، آنگاه به طاعتش اقرار کند. »
گفت: « یا امیرالمؤمنین اگر نسبت به آنچه شما فرمودید جهل داشته باشد چه میشود؟ »
ایشان فرمودند: « بله! هنگامی که به او امر شد، اطاعت کند و هنگامی که نهی شد، از آن پرهیز و خودداری کند؛
کمترین چیزی که انسان را کافر میکند آن است که از چیزهایی که خداوند نهی فرمودهاند، به عنوان دین خود قبول کند و با آن دین، تبرّی و توّلی کند و فکر میکند خدایی را بندگی و پرستش میکند که به او امر کرده است.
کمترین چیزی که انسان را گمراه میکند آن است که حجت خدا در زمین و شاهد بر خلقش را و کسی را که خداوند اطاعت کردن از آن امر کرده و ولایت او را واجب دانسته نشناسد. »
او گفت:« یا امیرالمؤمنین! آنها را برای من نام ببر. »
ایشان فرمودند: « کسانی که خداوند آنها را با خود و پیامبرش قرین کرده و فرموده است: اَطیعُوا الله و اَطیعُوا الرَّسول وَ اُلِی الأمرِ مِنکُم؛ از خداوند و رسول و اولیالامر خودتان اطاعت کنید. »
او گفت: « واضحتر برایم بگو. »
ایشان فرمودند: « همان کسانی را که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در آخرین خطبهی خود فرمودند، سپس از دنیا رفتند: یکی کتاب خداوند (قرآن) و دیگری اهلبیتم است. پس به درستی که خداوند لطیف و خبیر با من عهد و پیمان بسته است که آندو هرگز از همدیگر جدا نمیشوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند و بعد دو انگشت سبابهی دست چپم و راست خود را کنار یکدیگر قرار دادند؛ یعنی ایندو ((قرآن و عترت)) با همدیگر موازی و مساوی هستند و به آنها تمسک جوئید تا گمراه نشوید و از آن دور نشوید که هلاک میشوید و در آن اختلاف نکنید؛ زیرا متفرق میشوید و چیزی به آنها نیاموزید؛ زیرا آنها از شما عالمتر و دانا تر هستند. »
او گفت: « یا امیرالمؤمنین آنها را برایم نام ببرید. »
ایشان فرمودند: « کسی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم او را در غدیر خم نصب کرد، پس به آنها خبر داد به درستی که او اولی و شایستهتر است از آنها نسبت به خودشان و سپس رسولخدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: کسانی که حاضر هستند به کسانی که حضور ندارند خبر بدهند. »
پس گفتم: « یا امیرالمؤمنین! آن شخص شما هستید؟ »
ایشان فرمودند: « من اول و افضل آنها هستم. بعد از من پسرم حسن علیه السلام اولی و شایسته است، سپس پسرم حسین علیه السلام و سپس اوصیای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم افضل مردم هستند تا در حوض کوثر یکی یکی بر او (رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شویم. »
آن مرد از جای خود بلند شد و به سوی امیرالمؤمنین رفت و سر او را بوسید و گفت: « این مسأله را برای من روشن کردی و مشکلم را حل کردی و آنچه در قلبم بود رفت. (از شک به یقین رسیدم) »
کتاب اسرار آل محمد - بخش آموزش دین
- ۹۳/۰۵/۰۱