گل نرگس را ببویید
از جلوی ایستگاه مترو رد میشدم؛ یک آقایی هست همیشه بساط دارد. امروز کنار بساطش یک سطل گل نرگس بود؛ یکی خریدم.
ماسکم را پایین دادم و یک نفس خیلی محکم کشیدم و تمام تلاشم را کردم که سینهام را پر کنم از عطرش؛
وقتی حس کردم هنوز دود و هوا درون ریههایم هست باز محکم گل نرگسی که گرفته بودم توی دستم بوییدم
انگار که دلم نمیخواست چیزی جز عطر گل نرگس درون ریههایم باشد
یک حدیثی هست که محکم بودن سندش خیلی برایم مهم نیست؛ خیلی برایم دلنشین است؛ یک ایهام خوبی دارد
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم میفرمایند:
«شُمُّوا النَّرجِسَ و لَو فِی الیَومِ مَرَّةً، و لَو فِی الاُسبوعِ مَرَّةً، و لَو فِی الشَّهرِ مَرَّةً، و لَو فِی السَّنَةِ مَرَّةً، ولَو فِی الدَّهرِ مَرَّةً؛ فَإِنَّ فِی القَلبِ حَبَّةً مِنَ الجُنونِ وَ الجُذامِ وَ البَرَصِ و شَمُّهُ یَدفَعُها».
[گُل] نرگس را ببویید، هرچند در روز یک بار، هر چند در هفته یک بار، هر چند در ماه یک بار، هر چند در سال یک بار، و هر چند در همه عمر، یک بار؛ چراکه در قلب، هستهای از دیوانگی، جذام و پیسی وجود دارد و بوییدن آن، آن را دور میکند.
با خودم فکر میکنم تکلیف ما که تا بحال گُلِ نرگس را نه دیدهایم و نه شنیدهایم و نه بوییدهایم چیست؟
انگار که نه، واقعا حضرت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم از آن ور تاریخ به ما اینوریهای تاریخ گفته باشند بروید بگردید گُلِ نرگس را پیدا کنید و بو کنیدش؛ هرچند در همهٔ عُمرتان یک بار ... چراکه قلبهایتان بدون او یا دیوانه میشود یا ...
و بوییدن گُلِ نرگس ...
تو کجایی گُلِ نرگس؟ ما حتی یک بار هم در عمرمان طلعت رشید ماه روی تو را ندیدهایم و بخدا خسرانزدهایم اگر همینطوری بمیریم
گُلِ نرگس آبروی دو عالم
خیالت کی میرود زخیالم؟
جمالت جلوهٔ الله
بیا جانا طی کنیم شب هجران
بیا مهدی با ترنم باران
سحاب رحب رحمت الله
نگاهم کن من فدای نگاهت
صدایم کن من فدای صدایت
حلالم کن ای چکیدهٔ رحمت،
سلالهٔ عصمت شهسوار غریب
اباصالح ای امام غریبم
تمامی دردم تو هستی طبیبم
تو را جان مادرت زهرا
زسرتاپا گرچه غرق گناهم
خجالت کشم از درون تباهم
مرانی از درت ما را
جالبی این قضیه این است که بعضی ها انقدر همنشین گل می شوند که بوی گل می گیرند ...
خوش به حال آنها که بوی گل نرگس گرفته اند ... ناخودآگاه یاد او را در دل ها زنده می کنند...