وجدان درد
پنجشنبه, ۱۱ آبان ۱۴۰۲، ۱۲:۴۷ ب.ظ
فکر کنم با استاد خوبی بودن فاصله دارم
صبرم سر کلاس کم هست
سهشنبه، یکی از بچهها که کلا از جلسهٔ اول تا به اینجا هم شیطون و بازیگوش بود و سر هر موضوعی دنبال پیدا کردن ایراد بود؛ دوباره شیطنت میکرد و تکیه میپرانید.
یک مرتبه صبرم لبریز شد و رویم را کردم سمتش و گفتم؛ شما نمیترسید نمرهٔتان دست من هست؟
گفت: نه نمیترسیدم؛ الان که ولی چنین فرمودید فکر کنم باید بترسم!
هیچی دوباره شروع کردم به ادامه دادن درس
ولی از آن روز تا به الان وجدانم درد میکند که چنین حرفی زدم و هر موقع یادم میآید ناراحت میشوم
این اخلاق منتسب به رسول اکرم و اهلالبیت علیهمالسلام نیست :(
کلافه هستم از دست خودم
دلم میخواهد هم بنویسم هم ننویسم
- ۰۲/۰۸/۱۱