اَفَلایَنظُرونَ اِلیَ الاِبِلِ کَیفَ خُلِقَت؟!

آیا تا بحال به شتر توجه کردین ببینین خلقتش چه شکلیه؟ بقیه چیزا چه طور؟

اَفَلایَنظُرونَ اِلیَ الاِبِلِ کَیفَ خُلِقَت؟!

آیا تا بحال به شتر توجه کردین ببینین خلقتش چه شکلیه؟ بقیه چیزا چه طور؟

فانتزی نجف

شنبه, ۲۳ دی ۱۴۰۲، ۰۵:۱۴ ب.ظ

یک هم‌کلاسی داشتیم دورهٔ کارشناسی، آقای الف‌کاف‌گاف، بسیار خَفَن بودند.

از این‌هایی که کلی مدال نقره و برنز و طلا المپیادهای مختلف را دارند و حتی یکی دو سالی به گمانم از ما کوچک‌تر بودند

با مدال‌شان مثلا می‌توانستند بروند همان کارشناسی را شریف بخوانند
ولی آمده بودند یزد! یک شهر خاکی ...

توفیقی بود مسابقات ریاضی را همسفر بودیم؛ به آقای دکتر تیم‌مان گفتند که ارشد را می‌خواهند بروند دانشگاه شمال (ظاهرا یکی از گزینه‌هایشان بود)

مضمون فرمایش‌شان این بود که برای اینکه دانشگاه شمال کنار دریاست و دل‌شان حال و هوای دریا سر سبزی شمال را می‌خواهد...

یعنی خیلی در قید و بند دانشگاه نبودند و ترجیح می‌دادند که خودشان راحت باشند (الان استاد دانشگاه هنگ‌کنک هستند)

 

چندسالی است که دارم به این موضوع فکر می‌کنم که من هم مثل آن استاد هم‌کلاسی‌مان کاش راحت باشم با جایی که می‌روم

در قید و بند این که دانشگاه چه دانشگاهی است نباشم و به مکانش و روح و روان خودم بیشتر توجه داشته باشم 

بروم دانشگاه کوفه یا دانشگاه بغداد :)

والا کیفیت آموزشی و  پُز و کلاس که هیچ‌کدام را ندارند و در رنکینگ جهانی هم حتی شاید در آن ته ته لیست باشد

ولی یک مزیت خوب دارد و آن این هست که دانشگاه کوفه نزدیک نحف هست

دانشگاه بغداد نزدیک کاظمین...

بعد کلاس‌هایت، قبل کلاس‌هایت، هر موقع که دلت کشید می‌توانی بروی زیارت آنجا

تازه آنجا محل تردد امام زمانت هم هست

قاعدتا ایشان به مشاهدهٔ شریفهٔ پدران بزرگوارشان بیشتر سر می‌زنند تا تهران، شیراز و ...

بنا بر مبانی احتمال این دنیایی، جایی که محل تردد چیزی باشد احتمال برخوردش هم بیشتر هست
که البته پر واضح هست که خنده‌دار هست در نظر گرفتن این قاعده ولی خب چه کنیم ما گرفتار این دنیاییم...

 

این عبارت دعای ندبه من را می‌کشاند که هر بار به این فانتزی فکر کنم

هَلْ إِلَیک یابْنَ أَحْمَدَ سَبِیلٌ فَتُلْقی؟

پست قبلی هم در راستای این فانتزی بود

توی تلگرام در حال چرخیدن بودم چشمم خورد به این ویدئو

یکهو دوباره چراغ این فانتزی برایم روشن شد

نگران این بودم که جواب مقاله‌هایم چه می‌شود اگر دوباره همهٔ‌شان ریجکت شوند چه؟

نشد می‌روم نجف ...

می‌روم به حضرت امیرالمؤمنین که باب شهر علم هستم گِله و شکایت می‌کنم

می‌گویم چه کنم که درگیر علومی شده‌ام که انگار به درد نمی‌خورند و 

توی گرفتن یک مدرک چنین دستم کوتاه هست

و بعد

همان‌جا هم می‌مانم

خیلی آدم پژوهندهٔ دانشی باشم می‌روم دانشگاه کوفه ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی