رحم خدا
من خیلی علاقهای به رانندگی نداشتم.
توی کرونا فهمیدم که چه قدر لازم هست؛ چون مادرم قلبش درد میکرد و پدرم کمر و گردنش و کسی نبود که ماشین را براند؛ اسنپ هم نبود.
گواهینامه گرفتم ولی استفاده نکرده بودم از ماشین باز تا سه سال. هوای کمک به پدرم بعد از سه سال نشستم پشت ماشین
رحم خدا را قبلا در ثانیه ثانیههای زندگیام دیده بودم و باز دیدم
مختصرش این هست که از روی باغچه رد شدم و عمود به جاده محکم پایم را خواباندم روی ترمز و ترمزدستی را کشیدم و یک سانتی جوب ماشین متوقف شد
و باز رحم خدا را دیدم
خوبی ماجرا این بود که پدرم اعتمادش نسبت به من هنوز وجود داشت و گذاشت ادامه بدهم
الحمدلله رب العالمین
وقتی رسیدم خانه ثانیههایی که رحم خدا شامل حالم شده بود را مرور میکردم
این را اینجا نوشتم تا هیچ وقت یادم نرود رحم خدا را
و باز هر از گاهی مرور کنم
یا رحمن و یا رحیم
- ۰۲/۱۲/۲۶
سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا وَما کنّا لَهُ مُقْرِنِینَ وَ إِنّا إِلی رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ