درد
بعضی نعمتها را اصلا حالیات نیست
همین که دو دستی میتوانی بنویسی و تایپ کنی عجب نعمتی است!
دارم یک دستی مینویسم
دست چپم توسط یک گربه به ظاهر وحشی بدجوری گاز گرفته شده
سقف پاسیو منزل مادربزرگم خراب شده بود آمده بود توی پاسیو گیر کرده بود
به خیالم که شبیه گربههای دانشگاه هست
آمدم با پیش پیش و گرفتنش ببرم بیرون ...
داستان مفصل هست
فقط یک آن نشستم روی زمین از درد دستم ... دلم ضعف رفت
تلو تلو خوران رفتم دستم را زیرآب داغ شستم و اسنپ گرفتم به درمانگاه
درمانگاه گفت واکسن هاری را بیمارستان مفید میزند
رفتم آنجا گفت باید بروی مرکز بهداشت شمیرانات
رفتم آنجا
خالی
سوت و کور
یک نفر مثل من آمده بود هاری بزند
آیهالکرسی خوانان وارد تنها اتاقی که چراغش روشن بود شدم
حالا دست چپم بدجوری ورم کرده به غیر از جای عمیق دندانهای خانم یا آقای گربه
و حتی دکمه کیبرد را فشار دادن یا انگشتم را تکان دادن برایم دردناک هست
توی دلم گفتم شب نیمهٔ شعبان این شکلی یک پیام برایت میتواند داشته باشد
آیا قدر داشتههای واضحت را میدانی؟ آیا این همه نعمت خدا به تو داده، همین دست ... بهش توجه کردهای؟؟
ضمنا ... شاید موجودات از گونههای یکسانی باشند و ظاهر شبیه داشته باشند ولی اطمینان کردن به خاطر ظاهر کاملا اشتباه هست
داشتم فکر میکردم حالا با این درد چطوری بخوابم؟
یک ندایی از درون گفت شب نیمهٔ شعبان که به مثابه شب قدر هست را میخواهی بخوابی؟؟
بعضی وقتها شاید همین درد برکت باشد و تو نمیدانی!!
- ۰۲/۱۲/۰۵