اَفَلایَنظُرونَ اِلیَ الاِبِلِ کَیفَ خُلِقَت؟!

آیا تا بحال به شتر توجه کردین ببینین خلقتش چه شکلیه؟ بقیه چیزا چه طور؟

اَفَلایَنظُرونَ اِلیَ الاِبِلِ کَیفَ خُلِقَت؟!

آیا تا بحال به شتر توجه کردین ببینین خلقتش چه شکلیه؟ بقیه چیزا چه طور؟

انیس الرفیق

يكشنبه, ۲۶ شهریور ۱۴۰۲، ۰۷:۱۴ ق.ظ

توی ایستگاه مترو نشسته‌ام

دو روز در ذهنم متنی رو به مناسبت پنج روز باقیمانده از شهریور مرور کرده بودم و می‌خواستم برای خودم امروز قبل از رسیدن مترو بنویسم اما صبح که داشتم چایی می‌ریختم می‌خواستم صبحانه بخورم بیایم دانشگاه، صدای بلند رادیو از اتاق عمهٔ بزرگم نظرم را جلب کرد

الان دو سه ماهی است از خوابگاه آمده‌ام خانه عمه‌ام

عمه‌ام تنها بود؛ طی سه سال اخیر دو پسرش و همسرش را از دست داد. پسر دیگرش آمریکاست و دلش نمی‌آید که خانهٔ پر خاطره را رها کند برود منزل دخترش

دو سه ماه پیش بود، عمه‌ام تماس گرفت گفت کسی که شب‌ها می‌آمده منزل‌شان می‌مانده تا ایشان تنها نباشد، مشکلی برایش پیش آمده؛ آیا من که که تهرانم می‌توانم بروم پیش ایشان بمانم شب؟ گفتم باشد و این‌طوری شد که من کلا از خوابگاه کنده شدم آمدم اینجا

صدای بلند رادیو که نمی‌دانم روی چه موجی بود داشت از رفیق حرف می‌زد. صدایی مردانه و کلفت ولی در عین حال با طمأنینه و آرامش

می‌گفت: رفیق از دوست بالاتر است. رفیق با آدم مشاجره نمی‌کند. بین دو رفیق حرفی از انجام وظیفه نیست؛ رفیق رابطهٔ خونی نیست (مثال می‌زد که مثلا می‌گویند ما دو برادریم ولی بیش‌تر رفیق هم هستیم)؛ ... خلاصه داشت از رفیق چه هست و چه نیست می‌گفت و دلنشین هم می‌گفت که یک مرتبه یک جمله‌اش نظرم را جلب کرد که گفت: «گفتم رفیق رابطهٔ خونی نیست؛ حالا اضافه می‌کنم که رفیق جان است...» 
خنده و گریه‌ام با هم می‌آمد. یادم افتاد به این فراز از حدیث طولانی امام رضا علیه‌السلام که امام را توصیف می‌فرمایند. ایشان فرموده‌اند:«... الامام انیس الرفیق ...»

امام مونس و رفیق آدمی است

به امام زمان فکر کردم. راستی راستی رفیق ما هست؟! مثل منی؟ 

 

فکر کنم آبان سال گذشته بود یا شایدم آذر ... نمی‌دانم کی بود. توی دفتر کاغذی نوشتم: «آقا خیلی سخت می‌گذرد!»
همان روز عصرش بود که توی کانال‌های تلگرامی برای خودم می‌چرخیدم. توی کانالی تحت عنوان «هادی دل‌ها» یک دانه از این کلیپ‌هایی که سریع عکس‌شان عوض می‌شود گذاشته بود. گفته بود:«ین کلیپ عالیه😍⚜️ چشماتو ببند و اسکرین بگیر ببین امام زمان بهت چی گفته؟ ♥️».

 

 

 

اسکرین‌شات گرفتم. یخ کردم. نوشته بود:

«توی سختی‌ها روی رفاقت‌مان حساب کن»

دقیقا همان روزی که نوشتم سخت می‌گذرد، از مثل اویی بر می‌آید که بیادم بیاورد که روی رفاقتش حساب کنم ... 

حالا امروز. روز بیست‌ششم شهریور که پا به این دنیا گذاشتم و مثلا می‌خواستم یک چیزی بنویسم برای خودم، صبحش را با معنای رفیق شروع کردم؛

شاید؟ یا حتما؟ چه کسی بهتر از یک رفیق و انیس امروز را یادش هست و یادآوری می‌کند که به یادم هست؟
السلام علیک یا انیس الرفیق! 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی