اَفَلایَنظُرونَ اِلیَ الاِبِلِ کَیفَ خُلِقَت؟!

آیا تا بحال به شتر توجه کردین ببینین خلقتش چه شکلیه؟ بقیه چیزا چه طور؟

اَفَلایَنظُرونَ اِلیَ الاِبِلِ کَیفَ خُلِقَت؟!

آیا تا بحال به شتر توجه کردین ببینین خلقتش چه شکلیه؟ بقیه چیزا چه طور؟

۱۱۹ مطلب با موضوع «همین طوری بدون تامل» ثبت شده است

اگر به مذهبِ تو خونِ عاشق است مُباح

صلاحِ ما همه آن است کان تو راست صلاح

سَوادِ زلفِ سیاهِ تو جاعِلُ الظُّلُمات

بَیاضِ رویِ چو ماهِ تو، فالِقُ الاَصباح

ز چینِ زلفِ کمندت کسی نیافت خلاص

از آن کمانچهٔ ابرو و تیرِ چشم، نَجاح

ز دیده‌ام شده یک چشمه در کنار روان

که آشنا نکند در میان آن، مَلّاح

لبِ چو آبِ حیاتِ تو هست قُوَّتِ جان

وجودِ خاکیِ ما را از اوست ذکرِ رَواح

بداد لعلِ لبت بوسه‌ای به صد زاری

گرفت کام دلم زو به صد هزار اِلحاح

دعای جانِ تو وردِ زبان مشتاقان

همیشه تا که بُوَد متصل مَسا و صَباح

صَلاح و توبه و تقوی ز ما مجو حافظ

ز رند و عاشق و مجنون کسی نیافت صلاح

 

حافظ

امتحان یک بار دوبار سه‌بار چهار بار ... جسابش از دستم خارج است و دلم بریده

دلم می‌خواهد به خدا بگویم: مگر ما به جز بندهٔ معمولی چیز دیگری هستیم که این قدر مورد امتحان واقع می‌شویم؟
من یکی دیگر طاقتم به سر آمده
انگار نه انگار که تو صدای ما را می‌شنوی
منصفانه نیست که همه‌اش تو بلا بفرستی ما صبر کنیم
خب دعای ما را اجابت کن تو که گفته‌ای مرا بخوانید تا اجابت‌تان کنم


فقط یک حالت به مخیله‌ام خطور می‌کند این هست که من مدام در حال رفوزه شدن هستم که امتحان‌ها تمام نمی‌شود :(
الغوث!

بعدا نوشت:
اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَهْتِکُ الْعِصَمَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُنْزِلُ النِّقَمَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُغَیِّرُ النِّعَمَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَحْبِسُ الدُّعَاءَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُنْزِلُ الْبَلاَءَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ وَ کُلَّ خَطِیئَةٍ أَخْطَأْتُهَا 

خدایا! بیامرز برای من آن گناهانی را که پرده حرمت را می درد، خدایا! بیامرز برای من آن گناهانی را که کیفرها را فرو می بارند، خدایا! بیامرز برایم گناهانی را که نعمتها را دگرگون می سازند، خدایا! بیامرز برایم آن گناهانی را که دعا را باز می دارند، خدایا! بیامرز برایم گناهانی که بلا را نازل می کند،خدایا! بیامرز برایم همه گناهانی را که مرتکب شدم، و تمام خطاهایی که به آنها آلوده گشتم

بعضی اوقات جواب استخاره‌ها نسبت به نیت آدم عحیب می‌آید

امروز از پدرم خواستم دو استخاره برایم بگیرند

اولی به نیت این بود که صبر پیشه کنم و راضی باشم به اتفاقی که افتاده و تصمیمی که گرفته شده این آیه آمد: «إِنْ هَٰذَا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِینَ» (شعرا ۱۳۷)
و گفتند که خوب است.

دومی به نیت این بود که تلاش کنم و اقدام کنم برای تغییر تصمیم یک نفر و خودم باشم که جلو بیفتم در حالی می‌دانستم تبعات زیادی تا آخر عمر خواهد داشت این آیه پاسخ بود: «وَأَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِمَا یُوحَىٰ» (طه ۱۳)

پدرم در ادامه بدون اینکه نیت مرا بدانند پاسخ گفتند خوب هست ولی با زحمت زیاد و عافیت هم ندارد... 

ولی من برداشتم باتوجه به نیتم این بود که «ای بنده! فستمع! گوش بکن! به همان پاسخ نیت اولت و سعی کن پریشانی نورزی و صبور باشی که این بالاخره سرنوشت تو خواهد بود»

امیدوارم که برداشتم درست بوده باشد :-|

 

قطعا لطف است
ولی پشتش شرمندگی دارد و تو به خودت بد و بیراه می‌گویی که خب چرا فلان نکردم که بعدش چنین بشود :(
خب آخر من یک نفر تنها سختم هست خب بروم در یک جمعی چنین :(
من این شکلی بزرگ نشده‌ام و بعضی از اعضای خانواده‌ام هم لااقل تا همین کمی پیش‌تر به شدت حساس بوده‌اند روی این چیزها (دست‌کم من چنین تصوری داشته‌ام)
ایموجی سر کوباندن به دیوار



 

کمی‌ پیش‌تر در اوج پریشانی درونی و حال خراب پدرم زنگ زدند
ماجرا را می‌دانست و حرف زدیم
از لطف‌های خدا گفت که چه قدر ما نمی‌دانیم‌شان
بعد چند جمله گفت که عین آب بود روی آتش
گفت: بچه‌هایی که کاری برای عزت پدر و مادرشان می‌کنند یا آن‌ها را خوشحال می‌کنند را خدا دوست دارد. تو برای من خوشحالی آورده‌ای پس حتما خدا دوستت دارد نگران نباش. این یک امتحان صبر برای توست. از درون آرام شدم...
دلم می‌خواست پیشش می‌بودم سرم را می‌گذاشتم روی سینه‌اش بعد او سفت مرا فی ما بین آغوشش فشار می‌داد و می‌چلاند
چه قدر پدرها عزیز و نازنین و مهربان هستند. اگر چه قدر خدا را بابت نعمت وجودش شکر کنم کافی است؟!

بعد یادم افتاد به این فراز «الامام اب الشفیق» ...
امام پدر دل‌سوز است.

از پدر مهربان‌تر

یک شبه‌طنز بی‌مزه و البته ناصحیح هست که می‌گوید: طرف برای خواسته‌اش می‌رود بالای تیری که دعایش به آسمان نزدیک‌تر باشد؛ بادی می‌وزد و از بالای تیر می‌افتد. رو می‌کند به آسمان و می‌گوید: خدایا بگو نمی‌دهم! چرا هُل می‌دهی؟
ته ماجرای گفت‌گوی آن طرف با خدا شبیه حال من هست ...

خدایا حکمت این امتحان‌های عجیبت چیست؟
این بنده که برایش نیازهایی قرار داده‌ای، چارهٔ نیازهایش را هم در یک قدمی‌اش می‌گذاری و اصلا خودت چنین دست‌ تقدیر را جور می‌کنی که این‌طوری پیش برود، بعد دوباره خودت مقدر می‌کنی که نتواند برسد؟ خودت مقدر می‌کنی که چنین درمانده بماند؟ مگر نه اینکه انت الغنی و انا الفقیر و هل الیرحم الفقیر الا الغنی؟! این خیلی عجیب است از یک بی‌نیازی چون تو، که به نیازمندی چون من رحم نکند و چنین جواب استخاره‌ای را تقدیر کند که مثل منی آشفته و پریشان و دل‌مرده باقی بماند... 
خدایا اگر قرار نیست برایم مقدر کنی، پس چرا چنین مسیرهای عجیبی می‌چینی؟ می‌خواهی چه چیزی در منِ نیازمند را بیازمایی؟ من بندهٔ ناتوان ضعیف بی‌چیز مسکین و فقیر تو هستم و اگر دارایی و نعمتی دارم از خودت بوده و هست و خواهد بود... کاش حکمت تقدیرهایت را می‌فهمیدم که کمتر پریشان باشم از این‌ها که چنین رقم می‌خورند. 

 

 

 

 

یا علی ذاتت ثبوت قل هو الله احد

نام تو نقش نگین امر الله الصمد

 

لم یلد از مادر گیتی و لم یولد چو تو

لم یکن بعد نبی مثلت له کفوا احد

شاعر: نمی‌دانم