اَفَلایَنظُرونَ اِلیَ الاِبِلِ کَیفَ خُلِقَت؟!

آیا تا بحال به شتر توجه کردین ببینین خلقتش چه شکلیه؟ بقیه چیزا چه طور؟

اَفَلایَنظُرونَ اِلیَ الاِبِلِ کَیفَ خُلِقَت؟!

آیا تا بحال به شتر توجه کردین ببینین خلقتش چه شکلیه؟ بقیه چیزا چه طور؟

وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادى فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ 

و ذالنّون را درآن‌هنگام که خشمگین رفت و چنین مى‌پنداشت که ما بر او تنگ نخواهیم گرفت، در آن ظلمت‌ها صدا زد: «جز تو معبودى نیست، منزّهى تو! من از ستمکاران بودم»

 

 

 أَنَّ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) قَالَ إِنِّی لَأَعْلَمُ کَلِمَهًًْ مَا قَالَهَا مَکْرُوبٌ إِلَّا فَرَّجَ اللَّهُ کَرْبَهُ وَ لَا دَعَا بِهَا عَبْدٌ مُسْلِمٌ إِلَّا اسْتُجِیبَ لَهُ دَعْوَهًُْ أَخِی یُونُسَ (علیه السلام) الَّتِی حَکَاهَا اللَّهُ عَنْهُ فِی کِتَابِهِ وَ هِیَ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ.

 من کلامی می‌دانم که هیچ اندوهگینی آن را نگفته مگر اینکه خدا اندوهش را برطرف ساخته و بنده‌ی مسلمانی به‌وسیله‌ی آن دعا نکرده مگر اینکه دعایش مستجاب شده است؛ و آن دعای برادرم یونس (است که خدا آن را، از [زبان] او در کتابش نقل فرمود: لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ.

 

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۹، ص۵۱۲، المصباح للکفعمی، ص۲۹۸

داشتم پله‌های مترو تربیت مدرس را نگاه می‌کردم 

پنج بار پله برقی می‌خورد می‌آید پایین برای اینکه سوار خط 7 بشوی

پنج تا 10 متر، دست کم 50متر زیر زمین می‌آییم 

50 متر! اصلا عدد کمی نیست

چون روی سر هر پله‌برقی سقف هست ما متوجه میزان ارتفاعی که آمده‌ایم زیرزمین نمی‌شویم 

شابد اگر سقفی نبود این میزان قعر را می‌دیدیم دل‌مان بهم می‌ریخت و اصلا حاضر نبودیم بیاییم پایین... این همه پایین برای رسیدن از مقصدی به مقصد دیگر

 

خیلی به مرگ فکر می‌کنم، به روزی که قرار است دفن‌مان کنند؛ ماکسیمم 10 دوازده متر زیرزمین سکنا خواهیم گزید؛ کاش سکونت خوبی باشد. مثل همین پایین آمدن‌ها بدون ترس و وحشت؛ پر از نور

 

فکر می‌کنم به لحظه ابتدایی این سکونت

ای که گفتی فمن یمت یرنی

جان فدای کلام دلجویت

کاش روزی هزار مرتبه من مردمی

تا که بینم این رویت

همیشه قبل هر حرفی برایت شعر می‌خوانم
قبولم کن من آداب زیارت را نمی‌دانم

نمی‌دانم چرا این‌قدر با من مهربانی تو
نمی‌دانم کنارت میزبانم یا که مهمانم؟

نگاهم روبه‌روی تو بلاتکلیف می‌ماند
که از لبخند لبریزم، که از گریه فراوانم

به دریا می‌زنم، دریا ضریح توست؛ غرقم کن!
در این امواج پرشوری که من یک قطره از آنم

سکوت هرچه آیینه! نمازم را طمأنینه!
بریز آرامشی دیرینه در سینه، پریشانم

تماشا می‌شوی آیه به آیه در قنوت من
تویی شرط و شروط من اگر گاهی مسلمانم

اگر سلطان رضا باشد، اِبایی نیست می‌گویم:
که من یک شاعر درباری‌ام، مداح سلطانم!

 

صحنت مدینه، مکه، نجف، کربلای ماست
یعنی تمام هستی ما مشهد الرضاست!

 

آقا! حساب ما به خدا از همه جداست
زیرا دعای حضرت معصومه پشت ماست

 

سیاره‌های وسعت منظومه‌ات شدیم
همسایه‌های خواهر معصومه‌ات شدیم

 

آقا تو را به گل‌پسرت، دل‌برت، جواد
سوگند می‌دهمت به علی اکبرت، جواد

 

آقا! تو را به نالهٔ اجداد خسته‌ات
آقا! تو را به مادر پهلو شکسته‌ات

 

بی شک همیشه روزی ما را تو می‌دهی
یعنی برات کرب‌وبلا را تو می‌دهی...

 

شاعر: حمیدرضا برقعی

 

وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لا یُوقِنُونَ 

و هنگامى‌که فرمان عذاب آن‌ها فرا رسد [و در آستانه‌ی رستاخیز قرار گیرند]، جنبنده‌اى را از زمین براى آن‌ها خارج مى‌کنیم که با آنان سخن مى‌گوید که مردم به آیات ما ایمان نمى‌آوردند.

نمل ۸۲

 وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ 

ما اراده کرده‌ایم تا بر مستضعفان زمین نعمت بخشیم و آنان را پیشوایان و وارثان روى زمین قرار‌دهیم.

قصص ۵

 

 عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ (رحمة الله علیه) قَالَ دَخَلْتُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیَّ قَالَ یَا سَلْمَانُ (رحمة الله علیه)ّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ لَمْ یَبْعَثْ نَبِیّاً وَ لَا رَسُولًا إِلَّا جَعَلَ لَهُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً قَالَ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) قَدْ عَرَفْتُ هَذَا مِنَ الْکِتَابَیْنِ قَالَ یَا سَلْمَانُ (رحمة الله علیه) فَهَلْ عَلِمْتَ نُقَبَائِیَ الِاثْنَیْ عَشَرَ الَّذِینَ اخْتَارَهُمُ اللَّهُ لِلْإِمَامَهًِْ مِنْ بَعْدِی فَقُلْتُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَم ... قَالَ یَا سَلْمَانُ (رحمة الله علیه) إِنَّکَ مُدْرِکُهُمْ وَ أَمْثَالُکَ وَ مَنْ تَوَلَّاهُمْ بِحَقِیقَهًِْ الْمَعْرِفَهًِْ قَالَ سَلْمَانُ (رحمة الله علیه) فَشَکَرْتُ اللَّهَ کَثِیراً ثُمَّ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) مُؤَجَّلٌ فِیَّ إِلَی أَنْ أُدْرِکَهُمْ فَقَالَ یَا سَلْمَانُ (رحمة الله علیه) اقْرَأْ فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولًا ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَ أَمْدَدْناکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ جَعَلْناکُمْ أَکْثَرَ نَفِیراً قَالَ سَلْمَانُ (رحمة الله علیه) فَاشْتَدَّ بُکَائِی وَ شَوْقِی فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) بِعَهْدٍ مِنْکَ فَقَالَ إِی وَ الَّذِی أَرْسَلَ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) إِنَّهُ بِعَهْدٍ مِنِّی وَ عَلِیٍّ (علیه السلام) وَ فَاطِمَهًَْ (علیه السلام) وَ الْحَسَنِ (علیه السلام) وَ الْحُسَیْنِ (علیه السلام) وَ تِسْعَهًِْ أَئِمَّهًٍْ (علیهم السلام) وَ کُلِّ مَنْ هُوَ مِنَّا وَ مَظْلُومٍ فِینَا إِی وَ اللَّهِ یَا سَلْمَانُ (رحمة الله علیه) ثُمَّ لَیُحْضَرَنَّ إِبْلِیسُ وَ جُنُودُهُ وَ کُلُّ مَنْ مَحَضَ الْإِیمَانَ مَحْضاً وَ مَحَضَ الْکُفْرَ مَحْضاً حَتَّی یُؤْخَذَ بِالْقِصَاصِ وَ الْأَوْثَارِ {الْأَوْتَارِ} وَ التُّرَاثِ وَ لَا یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَداً وَ نَحْنُ تَأْوِیلُ هَذِهِ الْآیَهًِْ وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُون.

سلمان (رحمة الله علیه) گوید: «رسول‌خدا (صلی الله علیه و آله) به من فرمود: «خداوند متعال پیامبر و رسولی را نفرستاد مگر این که برای وی دوازده نقیب  قرار داد». عرض‌کردم: «ای رسول‌خدا! (صلی الله علیه و آله) این را از تورات و انجیل شنیده‌ام». پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «ای سلمان! آیا می‌دانی نقیبان دوازده‌گانه‌ی من بعد از من که امامت مردم را بر عهده می‌گیرند چه کسانی هستند»؟ عرض‌کردم: «خدا و رسولش (صلی الله علیه و آله) بهتر می‌دانند ...». حضرت فرمود: «ای سلمان! تو و امثال تو و هرکس که با معرفت از آنان پیروی کند توفیق درک [و تبعیّت از] آنان را می‌یابد». سلمان (رحمة الله علیه) گوید: شکر خدا را بسیار به جای آورده، سپس گفتم: «ای رسول‌خدا! (صلی الله علیه و آله) آیا اجل به من مهلت می‌دهد تا همه‌ی آنان را درک کنم»؟ حضرت فرمود: «ای سلمان! این آیات را تلاوت کن: پس آن‌گاه که وعدۀ (تحقّق) نخستین آن دو فرارسد بندگانی از خود را که سخت نیرومندند بر شما می‌گماریم تا میان خانه‌هایتان برای قتل و غارت شما به جستجو درآیند و این تهدید تحقّق‌یافتنی است پس از چندی دوباره شما را بر آنان چیره می‌کنیم و شما را با اموال و پسران یاری می‌دهیم و [تعداد] نفرات شما را بیشتر می‌گردانیم (اسراء ۶۵)» سلمان (رحمة الله علیه) می‌گوید: [گریستم و] گریه‌ام شدّت گرفت و شوقم افزون گشت و عرض‌کردم: «ای رسول‌خدا! (صلی الله علیه و آله) شما این قول را به من می‌دهید»؟ فرمود: «آری! به خدایی که مرا به حق فرستاد. من، علی (علیه السلام)، فاطمه (سلام الله علیها)، حسن (علیه السلام)، حسین (علیه السلام) و نه امامی که از نسل حسین (علیه السلام) می‌آیند همین قول را به تو می‌دهیم و هرکه از ماست و با ماست و هرکه به خاطر ما به او ظلم شده است. ای سلمان! به خدا ابلیس و سربازانش و هرکه ایمانش را به کمال‌رسانده یا هرکه کفرش را به کمال‌رسانده، حاضر می‌شوند تا قصاص و مجازات شوند و حقّشان به آن‌ها داده شود؛ و پروردگار تو به هیچ‌کس ستم روا نمی‌دارد (کهف ۴۹) تأویل این آیه ما هستیم که می‌فرماید: وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ وَنُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَنُرِی فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُم مَّا کَانُوا یَحْذَرُونَ».

 

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۱۴۰ / بحار الأنوار، ج۲۵، ص۶/ بحار الأنوار، ج۵۳، ص۱۴۲

هر واژهٔ کریم، بُوَد مَصدَرشْ حسن

هرکس کریم شد، بِشَودْ سَرْوَرَشْ حسن

 

هر کفتری که جلد حرم، روی گنبد است

قلبش حسین گوید و بال و برش حسن

 

یک ابتدای سرخ، و یک انتهای سبز

آغاز راه، بوده حسین، آخرش حسن

شاعر: نمی‌دانم

«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا ۚ یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا ۚ وَمَن کَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِکَ فَأُولَٰئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ»

 

«خدا - به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته(ی ایمان) کردند - وعده داده است که همواره (این کسان را) در زمین (و زمینه‌ی تکلیف) به‌راستی جانشین (ناکسان) کند؛ همان‌گونه که کسانی را که پیش از آنان بودند جانشین (ناکسانی) کرد و همواره دینشان را - که برایشان خشنود بود - همچنان برایشان پای‌برجا کند و همانا بیمشان را بی‌گمان به ایمنی (کامل) مبدل گرداند، در حالی‌که مرا عبادت کنند (و) چیزی را با من شریک نگردانند. و هر کس پس از آن به کفر گراید آنان، (هم) آنان فاسقانند.»

نور ۵۵

 

عَن أبِی‌جَعفَرٍ قَالَ قَالَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَحَدٌ وَاحِدٌ تَفَرَّدَ فِی وَحْدَانِیَّتِهِ ثُمَّ تَکَلَّمَ بِکَلِمَهًٍْ فَصَارَتْ نُوراً ثُمَّ خَلَقَ مِنْ ذَلِکَ النُّورِ مُحَمَّداً (وَ خَلَقَنِی وَ ذُرِّیَّتِی ثُمَّ تَکَلَّمَ بِکَلِمَهًٍْ فَصَارَتْ رُوحاً فَأَسْکَنَهُ اللَّهُ فِی ذَلِکَ النُّورِ وَ أَسْکَنَهُ فِی أَبْدَانِنَا فَنَحْنُ رُوحُ اللَّهِ وَ کَلِمَاتُهُ فَبِنَا احْتَجَّ عَلَی خَلْقِهِ فَمَا زِلْنَا فِی ظُلَّهًٍْ خَضْرَاءَ حَیْثُ لَا شَمْسَ وَ لَا قَمَرَ وَ لَا لَیْلَ وَ لَا نَهَارَ وَ لَا عَیْنَ تَطْرِفُ نَعْبُدُهُ وَ نُقَدِّسُهُ وَ نُسَبِّحُهُ وَ ذَلِکَ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ الْخَلْقَ وَ أَخَذَ مِیثَاقَ الْأَنْبِیَاءِ (بِالْإِیمَانِ وَ النُّصْرَهًِْ لَنَا وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِذْ أَخَذَ اللهُ مِیثاقَ النَّبِیِّینَ لَما آتَیْتُکُمْ مِنْ کِتابٍ وَ حِکْمَةٍ ثُمَّ جاءَکُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ یَعْنِی لَتُؤْمِنُنَّ بِمُحَمَّدٍ (وَ لَتَنْصُرُنَّ وَصِیَّهُ وَ سَیَنْصُرُونَهُ جَمِیعاً وَ إِنَّ اللَّهَ أَخَذَ مِیثَاقِی مَعَ مِیثَاقِ مُحَمَّدٍ (بِالنُّصْرَهًِْ بَعْضِنَا لِبَعْضٍ فَقَدْ نَصَرْتُ مُحَمَّداً (وَ جَاهَدْتُ بَیْنَ یَدَیْهِ وَ قَتَلْتُ عَدُوَّهُ وَ وَفَیْتُ لِلَّهِ بِمَا أَخَذَ عَلَیَّ مِنَ الْمِیثَاقِ وَ الْعَهْدِ وَ النُّصْرَهًِْ لِمُحَمَّدٍ (وَ لَمْ یَنْصُرْنِی أَحَدٌ مِنْ أَنْبِیَاءِ اللَّهِ (وَ رُسُلِهِ (وَ ذَلِکَ لِمَا قَبَضَهُمُ اللَّهُ إِلَیْهِ وَ سَوْفَ یَنْصُرُونَنِی وَ یَکُونُ لِی مَا بَیْنَ مَشْرِقِهَا إِلَی مَغْرِبِهَا وَ لَیَبْعَثَنَّ اللَّهُ أَحْیَاءً مِنْ آدَمَ (إِلَی مُحَمَّدٍ (کُلَّ نَبِیٍّ مُرْسَلٍ یَضْرِبُونَ بَیْنَ یَدَیَّ بِالسَّیْفِ هَامَ الْأَمْوَاتِ وَ الْأَحْیَاءِ وَ الثَّقَلَیْنِ جَمِیعاً فَیَا عَجَبَا وَ کَیْفَ لَا أَعْجَبُ مِنْ أَمْوَاتٍ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ أَحْیَاءً یُلَبُّونَ زُمْرَهًًْ زُمْرَهًًْ بِالتَّلْبِیَهًِْ لَبَّیْکَ لَبَّیْکَ یَا دَاعِیَ اللَّهِ قَدْ تَخَلَّلُوا بِسِکَکِ الْکُوفَهًِْ قَدْ شَهَرُوا سُیُوفَهُمْ عَلَی عَوَاتِقِهِمْ لَیَضْرِبُونَ بِهَا هَامَ الْکَفَرَهًِْ وَ جَبَابِرَتِهِمْ وَ أَتْبَاعِهِمْ مِنْ جَبَّارَهًِْ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ حَتَّی یُنْجِزَ اللَّهُ مَا وَعَدَهُمْ فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَعَدَ اللهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً أَیْ یَعْبُدُونَنِی آمِنِینَ لَا یَخَافُونَ أَحَداً مِنْ عِبَادِی لَیْسَ عِنْدَهُمْ تَقِیَّهًٌْ وَ إِنَّ لِی الْکَرَّهًَْ بَعْدَ الْکَرَّهًِْ وَ الرَّجْعَهًَْ بَعْدَ الرَّجْعَهًِْ وَ أَنَا صَاحِبُ الرَّجَعَاتِ وَ الْکَرَّاتِ وَ صَاحِبُ الصَّوْلَاتِ وَ النَّقِمَاتِ وَ الدُّولَاتِ الْعَجِیبَاتِ وَ أَنَا قَرْنٌ مِنْ حَدِیدٍ وَ أَنَا عَبْدُ‌اللَّهِ وَ أَخُو رَسُولِ اللَّهِ (أَنَا أَمِینُ اللَّهِ وَ خَازِنُهُ وَ عَیْبَهًُْ سِرِّهِ وَ حِجَابُهُ وَ وَجْهُهُ وَ صِرَاطُهُ.

 

از امام باقر روایت است که جد بزرگوارشان امیرالمؤمنین فرمودند: خداوند تبارک‌وتعالی یکتای بی‌همتاست که یگانگی‌اش مانند ندارد، آنگاه خدای متعال کلمه‌ای گفت که آن کلمه به نور مبدّل گشت. سپس از آن نور محمّد را آفرید و من و خاندانم را از او آفرید. سپس خداوند کلمه‌ای فرمود که آن کلمه به روح مبدّل گشت و خداوند او را در آن نور قرار داد و آن را در بدن‌های ما جای داد، پس ما روح و کلمات و نشانه‌های خداییم. و خدا به‌واسطه‌ی ما حجّت خویش را بر خلقش تمام گرداند. ما پیوسته در سایه ساری سبز بودیم؛ آنجا که نه خورشیدی، نه ماهی، نه شب و روزی است و نه چشمی که پلک زند. در آنجا او را می‌پرستیدیم و تقدیس می‌کردیم و تسبیح می‌گفتیم و این قبل از آن بود که چیزی آفریده شود. خدا از انبیاء پیمان ایمان و یاری ما را گرفت و این همان کلام خداوند است: و خدا از پیامبران پیمان گرفت که شما را کتاب و حکمت داده‌ام به پیامبری که آیین شما را تصدیق می‌کند و به رسالت نزد شما می‌آید بگروید و یاری‌اش کنید. (آل عمران/۸۱) یعنی حتماً به محمّد (ایمان بیاورید و وصیّ او را یاری کنید و آنان همگی مرا یاری خواهند کرد. خداوند از من و محمّد عهد گرفت که همدیگر را یاری کنیم، پس من محمّد را یاری کردم و در رکاب او جنگیدم، دشمنش را از پای درآوردم و به آن عهدی که خداوند از من گرفته بود وفا نمودم و محمّد را یاری کردم، هیچ یک از انبیاء الهی و رسولانش مرا یاری نکردند؛ چرا که خداوند جان آنان را گرفته بود و به نزد خود برده بود، امّا آنان مرا یاری خواهند کرد و از شرق تا غرب عالم از من خواهد بود و خداوند آنان را از آدم تا خاتم (زنده بر می‌انگیزد و هر پیامبر فرستاده شده‌ای را؛ آنان در رکاب من، سر مردگان و زندگان [کافر] از جن و انس را با شمشیر خواهند زد. شگفتا! و چگونه در شگفت نمانم از مردگانی که خداوند آنان را زنده می‌گرداند و گروه‌گروه ندای لبیک سر می‌دهند: «ای دعوت‌کننده به‌سوی خدا! لبیک، لبیک. از راه‌ها و جاده‌های کوفه نفوذ می‌کنند و گردن کافران و جبّاران و پیروان آن‌ها را از اوّل تا آخر از دم تیغ خود می‌گذرانند تا اینکه خداوند وعده‌ی خود را محقّق می‌سازد، آنجا که می‌فرماید: وَعَدَ اللهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَی لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا؛ یعنی درحال امنیت مرا می‌پرستند و از احدی از بندگان نمی‌ترسند و دیگر تقیّه نمی‌کنند. همانا مرا بازگشتی از پی بازگشتی و رجعتی از پس رجعت دیگر است؛ و منم که یورش می‌برم و بر دشمن سخت می‌تازم و منم که صاحب دگرگونی‌های شگفتم، و منم شاخی از آهن و بنده‌ی خدا و برادر رسول خدا و منم امین خدا و خزانه‌دار و رازدار و حجاب او، منم صراط و میزان.

 

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۰، ص۳۱۲، بحارالأنوار، ج۵۳، ص۴۶

 

این دنیا نه اینچنین که اکنون هست خواهد بود نه ... تغییر خواهد کرد و برمی‌گردند تا آنان که خدا وعده‌شان داده زمین را به ارث ببرند.

 

 

آیهٔ ۸۳ سورهٔ نمل می‌فرماید: :  وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیاتِنا فَهُمْ یُوزَعُونَ

ترجمه: روزى را که ما از هر امّتى، گروهى را از کسانى ‌که آیات ما را تکذیب مى‌کردند محشور مى‌کنیم و آن‌ها را نگه ‌مى‌داریم تا به یکدیگر ملحق‌ شوند

 

یکی از احادیث ذیل آیه:

تفسیر القمی، ج۲، ص۳۶-  وَ قَوْلُهُ:«وَ یَوْمَ نُسَیِّرُ اَلْجِبٰالَ وَ تَرَی اَلْاَرْضَ بٰارِزَةً وَ حَشَرْنٰاهُمْ فَلَمْ نُغٰادِرْ مِنْهُمْ اَحَداً» فَاِنَّهُ سُئِلَ عَنْ قَوْلِهِ«وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ اُمَّةٍ فَوْجاً» فَقَالَ مَا یَقُولُ اَلنَّاسُ فِیهَا قُلْتُ یَقُولُونَ اِنَّهَا فِی اَلْقِیَامَةِ فَقَالَ اَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَحْشُرُ اَللَّهُ فِی یَوْمِ اَلْقِیَامَةِ مِنْ کُلِّ اُمَّةٍ فَوْجاً وَ یَذَرُ اَلْبَاقِینَ اِنَّمَا ذَلِکَ فِی اَلرَّجْعَةِ فَاَمَّا ایَةُ اَلْقِیَامَةِ فَهَذِهِ«وَ حَشَرْنٰاهُمْ فَلَمْ نُغٰادِرْ مِنْهُمْ اَحَداً `وَ عُرِضُوا عَلیٰ رَبِّکَ صَفًّا اِلَی قَوْلِهِ«مَوْعِداً»

 

و قول او: «و روزی که کوه‌ها را در حرکت قرار دهیم و زمین را بیرون زده و آنها را جمع کنیم و هیچ کس را از آنان نپذیریم»، در واقع از او پرسیدند درباره گفته خدا: «و روزی که از هر امت یک گروهی را محشور می‌کنیم»، فرمود: «مردم در مورد آن چه می‌گویند؟» گفتم: آنها می‌گویند که منظور این روز، روز قیامت است. آنگاه ابوعبدالله علیه‌السلام فرمود: خداوند در روز قیامت از هر امت یک گروهی را جمع می‌کند و باقی‌مانده را رها می‌کند؟ این مربوط به مرحله بازگشت است! اما آیه قیامت به این صورت است:«و آنها را محشور می‌کنیم و هیچ یک از آنان را پشت نگذاشتیم و جمعیت‌شان به پروردگارت نمایش داده شدند» تا قسمتی که می‌فرماید موعدا.

 

تفسیر القمی، ج۲، ص۱۳۱/ مختصر البصائر، ج۱، ص۱۵۳/ الوافی، ج۲، ص۴۶۲/ نوادر الأخبار، ج۱، ص۲۸۵/ مدینة معاجز الأئمة علیهم السلام، ج۳، ص۹۲/ تفسیر البرهان، ج۴، ص۲۲۸/ بحار الأنوار، ج۵۳، ص۵۳- حَدَّثَنِی أَبِی عَنِ اِبْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ اَلْمُفَضَّلِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: فِی قَوْلِهِ تَعَالَی«وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ اُمَّةٍ فَوْجاً» قَالَ لَیْسَ اَحَدٌ مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ قُتِلَ اِلاَّ یَرْجِعُ حَتَّی یَمُوتَ وَ لاَ یَرْجِعُ اِلاَّ مَنْ مَحَضَ اَلْاِیمَانَ مَحْضاً وَ مَنْ مَحَضَ اَلْکُفْرَ مَحْضاً.

درباره آیه‌ای که می‌فرماید: «و روزی که از هر امت یک گروهی را محشور کنیم»، فرمود: هیچ مؤمنی که کشته نشده است، جز آنکه تا آنکه رجعت کند تا به مرگ طبیعی بمیرد. و رجعت نمی‌کند جز کسی که ایمان محض داشته باشد و جز کسی کفر محض داشته باشد.

 

نکات:

دربارهٔ نحشر: افراد مرده هستند و دوباره زنده می‌شوند

دربارهٔ فوجا: فقط گروهی هستند که دوباره زنده می‌شوند همهٔ افراد امت دوباره زنده نمی‌شوند

 

نکات متفرقه:

رجعت با ظهور امام عصر حضرت مهدی علیه‌السلام فرق دارد.

رجعت سه بخش دارد که بخش اول مربوط هست به ائمه و اهل‌البیت چهارده معصوم علیهم‌السلام که همگی باز خواهند تا به دنیا حکومت کنند. تا آنگونه که می‌خواهند بندگان خدا را به بندگی کردن خدا رهنمون کنند؛ چیزی که در زمان عمر طبیعی‌شان در دنیا نبوده است.

بازگشت قدرت دنیا به دست اهل البیت با ظهور امام مهدی علیه‌السلام تعریف بسیار غلطی است.

تمامی انبیاء بر خواهند گشت

بعضی از افراد چندین رجعت دارند.

مرثیه مرثیه در شور و تلاطم گفتند
همه ارباب مقاتل به تفاهم گفتند

گرد و خاکی شد و از خیمه دو تا آینه رفت
ماه از میسره، خورشید هم از میمنه رفت

ناتوانم که مجسم کنم این همهمه را
پسر ام بنین و پسر فاطمه را

قمر هاشمی از اصل و نَسَب می گوید
دیگری هم اَنا قتّالُ عرب می گوید

پرده افتاده و پیدا شده یک راز دگر
سر زد از هاشمیان باز هم اعجاز دگر

گفتم اعجاز! از اعجاز فراتر دیدند
زورِ بازوی علی را دو برابر دیدند

شانه در شانه دوتا کوهِ سراسر محشر
حمزه و جعفر طیار، نه، طوفانی تر

شانه در شانه دوتا کوه، خودت می دانی
در دلِ لشکرِ انبوه، خودت می دانی

که در آن لحظه جهان، از حرکت افتاده ست
اتفاقی است که یکبار فقط افتاده ست

ماه را من چه بگویم که چنین هست و چنان
شاه شمشماد قَدان، خسرو شیرین دهنان

ماه، در کسوت سقا به میان آمده است
رود برخواست، که موسی به میان آمده است

رود، از بس که شعف داشت تلاطم می کرد
رود، با خاک کفِ پاش تیمم می کرد

ماه افتاده در آئینه ز تصویر بگو
مشک لبریز شد از علقمه، تکبیر بگو

ماه اگر چه همه ی علقمه را پیموده
غرقه گشته ست و نگشته ست به آب آلوده

رود را تا به ابد، تشنه ی مهتاب گذاشت
داغ لبهای خودش را به دل آب گذاشت

لب اگر تر کند از چشمه ی دریا عباس
چه جوابی بدهد ام بنین را عباس؟

می توانست به آنی همه را سنگ کند
نشد آنگونه که می خواست دلش، جنگ کند

دستش افتاده ولی، راه دگر پیدا کرد
کوه غیرت، گره کار به دندان وا کرد

دیگر این مشک نه مشک است که میخانه ی اوست
چشم امید رباب است که بر شانه ی اوست

عمق این مرثیه را مشک و علم میدانند
داستان را همه ی اهل حرم می دانند

بعد عباس دگر آب سراب است، سراب
غیر آن اشک که در چشم رباب است، رباب

بنویسید که در علقمه عباس افتاد
قطره اشکی شد و بر چادر زهرا افتاد

چه بگویم که چه شد؟ یا که چه بر سر آمد؟
ناگهان رایحه ی چادر مادر آمد

پسرم! دست مریزاد قیامت کردی
تا نفس داشتی از عشق، حمایت کردی

از تماشای تو مهتاب پر از نور شود
چشم شوری که تو را چشم زده، کور شود

آسمان ها همه یکپارچه بارانیِ توست
من بمیرم ، عرق شرم به پیشانی توست

داغ پرواز تو بر سینه اثر خواهد کرد
رفتنت حرمله را حرمله تر خواهد کرد

مشک خالی شده، برخیز که تا برگردیم
اتفاقیست که افتاده؛ بیا برگردیم

آه ! برخیز که گهواره به غارت نرود
دختر فاتح خیبر به اسارت نرود ...

شاعر: فکر کنم آقای برقعی

به نام نامی سر ، بسمه‌ تعالی سر
بلندمرتبه پیکر ، بلندبالا سر
.
فقط به تربت اعلات ، سجده خواهم کرد
که بنده‌ ی تو نخواهد گذاشت ، هرجا سر
.
قسم به معنی لا یمکن الفرار از عشق
که پر شده است جهان ، از حسین سرتاسر
.
نگاه کن به زمین ! ما رأیت إلا تن
به آسمان بنگر ! ما رأیت إلا سر
.
سری که گفت : ” من از اشتیاق لبریزم
به سرسرای خداوند می‌ روم با سر
.
هر آنچه رنگ تعلق ، مباد بر بدنم
مباد جامه ، مبادا کفن ، مبادا سر “
.
همان سری که ” یحب الجمال ” محوش بود
جمیل بود ، جمیلا بدن ، جمیلا سر
.
سری که با خودش آورد بهترین‌ ها را
که یک به یک ، همه بودند سروران را سر
.
زهیر گفت : حسینا ! بخواه از ما جان
حبیب گفت : حبیبا ! بگیر از ما سر
.
سپس به معرکه عابس ، ” أجنّنی ” گویان
درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر
.
بنازم ” أم وهب ” را ، به پاره تن گفت
برو به معرکه با سر ولی میا با سر

.

خوشا به حال غلامش ، به آرزوش رسید
گذاشت آخر سر ، روی پای مولا سر
.
چنان که یک تن دیگر به آرزوش رسید
به روی چادر زهرا گذاشت سقا ، سر
.
در این قصیده ولی آن که حسن مطلع شد
همان سری است که برده برای لیلا سر
.
همان که احمد و محمود بود سر تا پا
همان سری که خداوند بود ، پا تا سر
.
پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد
پر از علی شود آغوش دشت ، سرتاسر
.
میان خاک ، کلام خدا مقطعه شد
میان خاک ؛ الف ، لام ، میم ، طا ، ها ، سر
.
حروف اطهر قرآن و نعل تازه‌ ی اسب
چه خوب شد که نبوده است بر بدن‌ ها سر
.
تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود
به هرکه هرچه دلش خواست داد ، حتی سر
.
جدا شده است و سر از نیزه‌ ها درآورده است
جدا شده است و نیفتاده است از پا سر
.
صدای آیه ی کهف الرقیم می‌ آید
بخوان ! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر
.
بسوزد آن همه مسجد ، بمیرد آن اسلام
که آفتاب درآورد از کلیسا سر
.
عقیله ، غصه و درد و گلایه را به که گفت ؟
به چوب ، چوبه ی محمل ، نه با زبان ، با سر
.
دلم هوای حرم کرده است می‌ دانی
دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر

 

شاعر: سید حمیدرضا برقعی